یکسر مو نیست در زلف تو بیتاب و خمی
هر خم از جمعیت دلها سواد اعظمی
می کنم درمان دل صد چاک را از سوز عشق
آتشست ار زخم مجمر دیده گاهی مرهمی
همچو مرغان آشیان گم کرده ام از جستجو
در میان خلق می گردم که یابم آدمی
بار بر هر کس بقدر طاقت اومی نهند
گر گره در کار گل افتد چه باشد، شبنمی
داغ حرمان آنقدر خواهم که در مرگ امید
زان گل خودرو توانم بست نخل ماتمی
ایکه احوال دل غمدیده میپرسی که چیست
چیست حال یک هدف با تیر جور عالمی
کیستم من پای تا سر نسخه ای از زلف او
تیره روزی، بیقرار، آشفته حالی، در همی
روزگار سفله را بنگر که نتوان چشم داشت
کاستین بیمزد دست از دیده برچیند نمی
کس امانت دار سر عشق کم دیدم کلیم
راز عاشق جز فراموشی ندارد محرمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نشینم با تو در خلوت به شادی یک دمی
از غبار خود نبیند چشم دل دیگر نمی
حاصل از عالم دمی دانم که گویم با تو راز
اهل دلرا زین دمی خوشتر ز ملک عالمی
ایدل از دلبر مدار امید شادی بهر آنک
[...]
ای مقیمان درت را عالمی در هر دمی
رهروان راه عشقت هر دمی در عالمی
با کمال قدرتت بر عرصه ی ملک قدم
هر تف آتش خلیلی هر کف خاک آدمی
طور سینا با تجلی جمالت ذره ئی
[...]
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
[...]
گوهر دریای وحدت آدم است، ای آدمی
گر چو آدم سر اسما را بدانی آدمی
زنده باقی شو، ای سی و دو نطق لایزال
حاکم نطقی و نطق عیسی صاحب دمی
گر ببینی صورت خود را به چشم معرفت
[...]
موج زن می بینم از هر دیده طوفان غمی
می رسد در گوشم از هر لب صدای ماتمی
اهل عالم را نمی دانم چه کار افتاده است
اینقدر دانم که در هم رفته کار عالمی
زاشک محتاجان به هر سو سایلی بین غرق خون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.