نمک ز گریه و تأثیر از فغان رفته
دعا اثر نکند گر بآسمان رفته
دهان تنگ تو گاهی بچشم می آید
کمر کجاست که یکباره از میان رفته
دل شکفته نماندست در جهان ور هست
گلیست چیدنش از یاد باغبان رفته
چگونه سیل بزنجیر موج بند شود
مگوی پند که ما را ز کف عنان رفته
همه بقدر ادب بهره می برند زدوست
مزاج فهم ز مسند بر آستان رفته
بهار رفت و گلی در چمن نمی شکفد
صبا بسجده آنخاک آستان رفته
ز بسکه پیروی خلق گمرهی آورد
نمی رویم براهی که کاروان رفته
کلیم لاف زبان آوری مزن چندین
که شمع آخر ازین بزم بیزبان رفته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و اندوهگین اشاره دارد. شاعر به بیان ناامیدی و فقدان میپردازد و به نوعی از بیاثری دعا و نالهها سخن میگوید. او از از دست رفتن روزهای خوب و زیباییهای زندگی میگوید و به ناراحتی و دلشکستگی اشاره میکند. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید میکند که برخی از مسائل و مشکلات نمیتوانند با نصیحت و پند اصلاح شوند و در نهایت به پایان حیات و زوال زودگذر زیباییها و شادیها اشاره دارد. به طور کلی، این شعر نمایانگر غم و اندوهی عمیق و تلخی ناشی از فقدان و ناتوانی در تغییر سرنوشت است.
هوش مصنوعی: اگر اشکهای من به خاطر درد و فریاد باشد، دعاهایم تأثیری نخواهد داشت حتی اگر به آسمان بروند.
هوش مصنوعی: دهان کوچک تو گاهی به چشم میآید، کمر کجاست که ناگهان ناپدید شده است.
هوش مصنوعی: دل شاداب و سرشار از محبت در این دنیا دوام نمیآورد؛ اگر هم وجود داشته باشد، مانند گلی است که چیدن آن از خاطر باغبان رفته است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان از قدرت و شدت سیلی که با زنجیر هم کنترل نمیشود، صحبت کرد؟ بگذارید نصیحت نکنید، زیرا ما کنترل شرایط را از دست دادهایم.
هوش مصنوعی: هر کسی به اندازه رشد اخلاقی و آداب خود از دوستیها بهرهمند میشود، کسانی که با درک و فهم بالا در جایگاههای مهم قرار دارند، از این دوستیها بیشتر استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: بهار تمام شده و دیگر گلی در چمن نمیروید. نسیم صبحگاهی به خاطر خاکی که از آن آستان رفته است، به سجده میرود.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی از مردم را پیروی کردهایم، گمراه شدهایم و حالا نمیتوانیم از راهی که کاروان رفته است، پیروی کنیم.
هوش مصنوعی: ای دوست، دیگر از زبانوری و فخر فروشی بس کن، چرا که در نهایت، شمع این جشن نیز خاموش شده و همهٔ زیباییها به پایان میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجایی؟ ای ز رخت آب ارغوان رفته
مرا به عشق تو آوازه در جهان رفته
به خون دیده ترا کردهام به دست، ولی
ز دست من سر زلف تو رایگان رفته
همیشه قد تو با سرکشی قرین بوده
[...]
دلم گداخته غم وز تنم توان رفته
ز گرمی جگرم مغز استخوان رفته
نشاط روز جوانی به بر نمی آید
که همچو تیر بجست از خم کمان رفته
خبر ز سیرت آیندگان چه می شنوید
[...]
ز رفتن تو ز جسم ضعیف جان رفته
همای از سر این مشت استخوان رفته
دو دولت است که یکبار آرزو دارم
تو در کنار من و شرم از میان رفته
به نوبهار چنان غره ای که پنداری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.