گنجور

 
کلیم

شب عیدست می باید در میخانه وا کردن

بمی خشکی زهد روزه داران را دوا کردن

صراحی گر چنین پیوسته خواهد در سجود آمد

بیک شب طاعت سی روز را خواهد قضا کردن

ز ماه عید بی ابروی ساقی کار نگشاید

بیک ناخن گره نتوان زکار عیش وا کردن

ستم باشد کشیدن جام می را یکنفس بر سر

بیکدم اینچنین آئینه ای را بی صفا کردن

نیابی مستحق تر از من مخمور ای ساقی

زکوة فطر می رطلی گران باید جدا کردن

خمار باده در چشمم سیه کردست عالمرا

بیا ساقی که وقت شام باید روزه وا کردن

مرا بیتابی مژگان او می سوزد از غیرت

زچشمانش جدا ناگشتن و رو بر قفا کردن

گرو از ما برد در تیره روزی و پریشانی

چرا زلفت بجد دارد شکست کار ما کردن

چنان کز هر مژه ناید دواندن ریشه در دلها

زهر چشمی نمی آید نگاه آشنا کردن

کجا هر بی بصیرت را رسد این کحل بینائی

فلاطون می تواند خشت خم را توتیا کردن

فزون از پایه خود هیچکس پستی نمی بیند

فلک هرگز نخواهد نیشکر را بوریا کردن

درین دریای بی ساحل کلیم از من چه می آید

زکار افتاده اینجا بازوی موج از شنا کردن

 
 
 
بابافغانی

چه باشد عاشقی خود را به غم‌ها مبتلا کردن

به صد خون جگر بیگانه‌ای را آشنا کردن

چه حاصل زین همه افسانهٔ مهر و وفا یارب

چو نتوان در دل سنگین او یک ذره جا کردن

ز گرد راه خوبان می‌فشاندم دامن تقوی

[...]

صائب تبریزی

به تدبیر خرد سر پنجه نتوان با قضا کردن

درین دریا به دست بسته می باید شنا کردن

دل غمگین به زور اشک هیهات است بگشاید

به دندان گهر نتوان گره از رشته وا کردن

ز خودداری به دست و پا ره نزدیک می پیچد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

در این محفل ندارد یمن راحت چشم واکردن

پریشانی‌ست مشت خاک را سر بر هوا کردن

اگر یک سجده احرام نماز نیستی بندی

قضای هر دو عالم می‌توان یکجا ادا کردن

مشو مغرور بنیادی که پروازست تعمیرش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
فروغی بسطامی

شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا کردن

قفا خوردن، پی افشردن، جفا بردن، وفا کردن

کمال کامرانی در محبت چیست می‌دانی

بتی را پادشاهی دادن و خود را گدا کردن

به چشم پاک بنگر مجمع پاکیزه‌رویان را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه