گنجور

 
صائب تبریزی

به تدبیر خرد سر پنجه نتوان با قضا کردن

درین دریا به دست بسته می باید شنا کردن

دل غمگین به زور اشک هیهات است بگشاید

به دندان گهر نتوان گره از رشته وا کردن

ز خودداری به دست و پا ره نزدیک می پیچد

عنان چون موج می باید درین دریا رها کردن

نکردی سجده ای ز اخلاص تا افراختی قامت

به بام کعبه عمرت رفت در کسب هوا کردن

نگردیده است تا پوچ از هوای نفس دل در تن

به آه این دانه را از کاه می باید جدا کردن

ز دیوار زمین گیر قناعت سایه ای خوش کن

که خواب امن نتوان در ته بال هما کردن

چو می دانی گواه از خانه دارد دست و پای تو

کمال کوته اندیشی است دست از پا خطا کردن

ز خواهش های بیجا گر نه ای شرمنده و نادم

چه داری دست پیش روی خود وقت دعا کردن؟

بود چون سرو دایم نوبهارش بی خزان صائب

تواند هر که با یک جامه چون سرو اکتفا کردن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بابافغانی

چه باشد عاشقی خود را به غم‌ها مبتلا کردن

به صد خون جگر بیگانه‌ای را آشنا کردن

چه حاصل زین همه افسانهٔ مهر و وفا یارب

چو نتوان در دل سنگین او یک ذره جا کردن

ز گرد راه خوبان می‌فشاندم دامن تقوی

[...]

کلیم

شب عیدست می باید در میخانه وا کردن

بمی خشکی زهد روزه داران را دوا کردن

صراحی گر چنین پیوسته خواهد در سجود آمد

بیک شب طاعت سی روز را خواهد قضا کردن

ز ماه عید بی ابروی ساقی کار نگشاید

[...]

صائب تبریزی

چو نتوان بر کنار افتاد با بحر از شنا کردن

کمر چون موج باید در میان بحر وا کردن

ز یک حرف سبک صد کوه تمکین رنگ می بازد

نسیمی می تواند بحر را بی دست و پا کردن

ندارد مغز هستی مزرع بی حاصل امکان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

در این محفل ندارد یمن راحت چشم واکردن

پریشانی‌ست مشت خاک را سر بر هوا کردن

اگر یک سجده احرام نماز نیستی بندی

قضای هر دو عالم می‌توان یکجا ادا کردن

مشو مغرور بنیادی که پروازست تعمیرش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
فروغی بسطامی

شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا کردن

قفا خوردن، پی افشردن، جفا بردن، وفا کردن

کمال کامرانی در محبت چیست می‌دانی

بتی را پادشاهی دادن و خود را گدا کردن

به چشم پاک بنگر مجمع پاکیزه‌رویان را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه