چه باشد عاشقی خود را به غمها مبتلا کردن
به صد خون جگر بیگانهای را آشنا کردن
چه حاصل زین همه افسانهٔ مهر و وفا یارب
چو نتوان در دل سنگین او یک ذره جا کردن
ز گرد راه خوبان میفشاندم دامن تقوی
چه دانستم که روزی خواهم آن را توتیا کردن
اگر صد سال افتم چون گدایان بر سر راهش
هم آن دشنام خواهد داد و من خواهم دعا کردن
من و دردی به روی درد و داغی بر سر داغی
که بیدردی بود در عشق تدبیر دوا کردن
به جای قطره گوهر در کنارم ریختی دیده
اگر ممکن شدی از گریه تغییر قضا کردن
فغانی کمترین بازیست در عشق نکورویان
جفا از بیوفایان دیدن و نامش وفا کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب عیدست می باید در میخانه وا کردن
بمی خشکی زهد روزه داران را دوا کردن
صراحی گر چنین پیوسته خواهد در سجود آمد
بیک شب طاعت سی روز را خواهد قضا کردن
ز ماه عید بی ابروی ساقی کار نگشاید
[...]
به تدبیر خرد سر پنجه نتوان با قضا کردن
درین دریا به دست بسته می باید شنا کردن
دل غمگین به زور اشک هیهات است بگشاید
به دندان گهر نتوان گره از رشته وا کردن
ز خودداری به دست و پا ره نزدیک می پیچد
[...]
در این محفل ندارد یمن راحت چشم واکردن
پریشانیست مشت خاک را سر بر هوا کردن
اگر یک سجده احرام نماز نیستی بندی
قضای هر دو عالم میتوان یکجا ادا کردن
مشو مغرور بنیادی که پروازست تعمیرش
[...]
شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا کردن
قفا خوردن، پی افشردن، جفا بردن، وفا کردن
کمال کامرانی در محبت چیست میدانی
بتی را پادشاهی دادن و خود را گدا کردن
به چشم پاک بنگر مجمع پاکیزهرویان را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.