همین نه در سفر آشفته تر ز سیلابم
که در وطن همه سر گشته تر ز گردابم
چرا فریب شراب هوس خورم که چو شمع
تمام عمر بیکقطره آب سیرابم
ز سر نهادن و از سر گذشتن است سجود
به کیش من که خم تیغ اوست محرابم
نه رهبر و نه رفیق و نه منزلست مرا
براه شوق عنان بر عنان سیلابم
بدست عشق یکی ساز دلخراشم من
که تارم از رگ جان، نشتر است مضرابم
مرا ز وضع نو غفلت زیاده شد ناصح
زبان بیند کز افسانه می برد خوابم
به بر و بحرم سرگشتگی رفیق رهست
گمان برم که خس گردباد گردابم
اگرچه تیغ نیم روزگار دریا دل
در آتشم فکند تا دمی دهد آبم
ز اشک و آه که یارب زیاده باد کلیم
همیشه آتش سامان و سیل اسبابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و درونی شاعر است که در سفر و وطن خود را در نوعی آشفتگی و ناامیدی میبیند. او با توصیفاتی از شراب و شمع به تشدید حس تنهایی و جستجوی معنای زندگیاش میپردازد. شاعر به نوعی در جستجوی عشق و هدف است و خود را در مسیری پر از درد و رنج مییابد. همچنین اشاره به بیکسی، سردرگمی و جستجوی الهام در میان آتش و سیلاب دارد و نشان میدهد که رابطهاش با جهان اطرافش پر از تنش و تلاش برای یافتن آرامش و معناست.
هوش مصنوعی: در سفر بیشتر از سیلاب آشفته و پریشان هستم، و در وطن هم همه چیز برایم پیچیدهتر از گرداب است.
هوش مصنوعی: چرا باید فریب جذابیت شراب را بخورم، در حالی که مانند شمع، در تمام عمرم تنها با یک قطره آب سیراب میشوم؟
هوش مصنوعی: سجده و عبادت در آیین من به معنی رها کردن خویش و گذشتن از خود است، زیرا محل عبادت من در حقیقت خم تیغ اوست.
هوش مصنوعی: نه رهبری دارم و نه دوستی، و نه خانهای دارم که مرا به سوی عشق هدایت کند. من فقط در میان جریانهای قوی و پرشور زندگی پیش میروم.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق، اوجی پر درد و غم دارم، چون که صدای درونم مانند نواختن با چاقویی تیز است.
هوش مصنوعی: من به خاطر وضعیت جدیدم زیاد غافل شدم، مشاور زبانم میبیند که از داستانها خوابم میبرد.
هوش مصنوعی: از دور و بریها و اطرافم، در نسیم و دریا، فکر میکنم که مثل خس و گردبادی در حال چرخش و سرگشتگی هستم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زمان و سختیهای زندگی مانند تیغی بر جانم میزند، اما هنوز امید دارم که لحظهای آرامش و آسایش یافته و مرهمی بر دردهایم بیابم.
هوش مصنوعی: از درد و غم، خدایا، بر من بیفزا، چون کلیم همیشه در آتش و سیل گرفتار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم
به جستجوی تو جان بر میان جان بندم
مگر وصال تو را یابم و نمییابم
ز بس که از تو فغان میکنم به هر محراب
[...]
به توبه راهنمون گشت باده نابم
کمند دولت بیدار شد رگ خوابم
مرا به گوشه ظلمت سرای خود ببرید
که زخم دیده نمکسود شد ز مهتابم
به پای خم برسانید سجده ای از من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.