ما که پیش از مرگ آسایش تمنا میکنیم
شکوه از بدگردی افلاک بیجا میکنیم
چون به کوی خاکساری سرکشی از سر نهیم
تا هوای خشت بالین را ز سر وامیکنیم
ما خس سیلاب سوداییم و در سیر سلوک
گر به دریا میرویم، ار جا به صحرا میکنیم
ترک و تجریدی که ما داریم بیاجر است، حیف
چون ز رشک اهل دنیا ترک دنیا میکنیم
کار فردا را ز ما امروز میخواهند و ما
هرچه را امروز باید کرد فردا میکنیم
چاره کم کن تا جفای دهر هم کمتر شود
افکند صد عقده در کار ار یکی وامیکنیم
بس که هرجا شکوه افلاک و انجم کردهایم
شرمساری میکشیم، ار سر به بالا میکنیم
گر به کنج عزلت از تنهاییم گیرد ملال
ما و عنقا هردو در یک آشیان جا میکنیم
خواه صبر و خواه دل هرچیز گم شد از کلیم
جمله را در کوچه زلف تو پیدا میکنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم
همچو شبنم خویش را محو تماشا می کنیم
ما قناعت پیشگان چون شمع شبهای فراق
یک گل داغ تو در کار سراپا می کنیم
در هوایت گشته این از بس سراپا آرزو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.