آوردم از مو قلم چون شرح ضعف تن کنم
ور ز جان سختی نویسم خامه از آهن کنم
کلبهام هرگز چراغ از تیرهروزیها نداشت
در دم آخر عجب گر خانه را روشن کنم
کی بود کو را بیابم واگذارم خویش را
از گریبان دست بردارم در آن گردن کنم
جامه فانوس می پوشاندم هر دم بزور
من کجا پروای جان دارم که فکر تن کنم
صورت قلاب ماهی گیرد از ناراستی
رشته تسبیح زاهد را چو در سوزن کنم
قطره ای از اشک خونین می چکانم بر سرش
انتخاب خار خوش قدی چو در گلشن کنم
بلبلان را ناله در گلزار کردن عیب نیست
همچو نی لب بر لبش بگذارم و شیون کنم
دل فسرد از توبه دیگر می کشی بیفایدست
در چراغ مرده نفعی نیست گر روغن کنم
چون کنم اظهار نسبت با گرفتاران کلیم
خویش را مرغ قفس از چاک پیراهن کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و اندوه خود میپردازد. او از ضعف بدن و سختیهای زندگی میگوید و اشاره میکند که حتی در شرایط سخت نیز سعی در روشن کردن کلبهاش دارد. شاعر به دنبال یافتن کسی است که او را درک کند و از مشکلاتش رهایی بخشد. او به تمثیل اشک و ناله برای بیان غم و رنج خود پرداخته و از احساس بیپروایی نسبت به جانی که دارد، سخن میگوید. همچنین، به ناامیدی از توبه و بیفایده بودن تلاشهایش در شرایطی که روشنایی و امیدی وجود ندارد، اشاره میکند. در نهایت، شاعر خود را به مرغی در قفس تشبیه میکند که در تلاش است تا از محدودیتها رهایی یابد.
هوش مصنوعی: از مو باریكتر، قلمی در دست دارم تا ضعفهای بدنم را شرح دهم و اگر بخواهم از جانم سخن بگویم، آنقدر مقاوم مینویسم که قلمم مانند آهن میشود.
هوش مصنوعی: کلبهام همیشه در سایهی ناامیدی و تاریکی بوده و در پایان عمرم، شگفتا که میتوانم خانهام را روشن کنم.
هوش مصنوعی: کسی را میجویم که بتوانم به او اعتماد کنم و در نتیجه خودم را از بند ناامیدی رها کنم و در آغوشش احساس آرامش کنم.
هوش مصنوعی: هر لحظه برای روشنایی زندگیام تلاش میکنم، اما این روزها آنقدر غرق در مشکلات هستم که حتی به فکر خودم نیستم.
هوش مصنوعی: به طور غیرمستقیم میتوان گفت که اگرچه ظاهر نیکویی دارد، اما در واقعیت، حقیقت آن چیزی نیست که به نظر میرسد. هرگاه من تلاش کنم تا واقعیات را به درستی درک کنم، متوجه میشوم که در درون، تضادی وجود دارد که بر اثر اشتباهات و نادرستیها به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: بر سایه ی او اشکی از دل خونین می ریزم و به زیبایی او که مانند گلی در باغ است، گلابی تقدیم می کنم.
هوش مصنوعی: بلبلها در باغ شکایت و ناله میکنند، این کار عیبی ندارد. من هم میتوانم نی را روی لبم بگذارم و فریاد کنم.
هوش مصنوعی: دل افسردهام از توبه، دیگر فایدهای ندارد. در چراغی که خاموش است، حتی اگر روغن بریزم، سودی ندارد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به دردمندان و ناتوانان ابراز محبت کنم، در حالی که خودم اسیر و گرفتار هستم؟ برای نشان دادن احساساتم، شاید باید مانند مرغی که در قفس است، از پیراهنم فاصله بگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که با یاد رخت آن آستان مسکن کنم
کی به عمر خویشتن یاد گل و گلشن کنم
دیده روشن می شود از صورت زیبای تو
ور کسی انکار این معنی کند روشن کنم
غمزه شوخت به خونریزم کشد تیغ جفا
[...]
کنج تاریک غمت را تا به کی مسکن کنم
باشد از شمع رخت آن خانه را روشن کنم
گر توان کردن می گلرنگ در کوی تو نوش
خار در چشمم اگر یاد گل و گلشن کنم
دشمن جان خودم کز تو به لاف دوستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.