کنج تاریک غمت را تا به کی مسکن کنم
باشد از شمع رخت آن خانه را روشن کنم
گر توان کردن می گلرنگ در کوی تو نوش
خار در چشمم اگر یاد گل و گلشن کنم
دشمن جان خودم کز تو به لاف دوستی
دوستان خویش را با خویشتن دشمن کنم
بنده آزادگانم زان سبب در باغ دهر
طوف پای سرو میل قامت سوسن کنم
ساقیا می ده زمانی تا کشم لحن نشاط
تا بکی از محنت اهل زمان شیون کنم
زهد عجب افزود این دم کز پی کسب فنا
می پرستی پیشه سازم عشق بازی فن کنم
فانیا از لاف مردی به بود افتادگی
چاره این لاف از یک جام مردافکن کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و اندوه شاعر است که در تلاش است تا با یاد عشق و زیبایی، تاریکیهای خود را روشن کند. او به نوشیدن میپردازد تا از محنتهای زندگی رها شود و به شادی و نشاط دست یابد. شاعر به تضاد بین عشق و زهد اشاره میکند و در نهایت به آزادگی و حقیقت زندگی اشاره دارد. او به این میاندیشد که شاید تنها راه رهایی از غم، نوشیدن و غرق شدن در عشق و لذتهای زندگی باشد.
هوش مصنوعی: تا کی باید در کنج تاریک غمت زندگی کنم؟ ای کاش بتوانم با نور چهرهات آن خانه را روشن کنم.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم در کوی تو مانند گلی زیبا و خوشبو باشم، حتی اگر خارها در چشمانم فرو بروند، باز هم به یاد گل و باغ و زیباییها فکر میکنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو، که دشمن جانم هستی، به راحتی دوستانم را با خود دشمن میکنم و دروغین از دوستیام با تو سخن میگویم.
هوش مصنوعی: من بنده آزادگان هستم و به همین دلیل در دنیای امروز همچون گل در باغ، شاد و آزاد زندگی میکنم و میخواهم قد خود را همچون سرو و زیباییام را چون سوسن به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، کمی از شراب به من بده تا بتوانم شادمانی را احساس کنم و برای مدتی از درد و رنج دنیای امروز شکایت کنم.
هوش مصنوعی: این دم، زهد و پارسایی عجیبی به من افزوده است و من تصمیم دارم به جای دنبال کردن دنیا و فانی شدن، عشق و محبت را پیشه کنم و به هنر عشق ورزی بپردازم.
هوش مصنوعی: اگر بگوییم که مردی واقعی در افتادگی و تواضع نهفته است و لاف و ادعا را ریشهکن کنیم، میتوانم این لاف را با یک جرعه از قدرت واقعی نابود کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که با یاد رخت آن آستان مسکن کنم
کی به عمر خویشتن یاد گل و گلشن کنم
دیده روشن می شود از صورت زیبای تو
ور کسی انکار این معنی کند روشن کنم
غمزه شوخت به خونریزم کشد تیغ جفا
[...]
آوردم از مو قلم چون شرح ضعف تن کنم
ور ز جان سختی نویسم خامه از آهن کنم
کلبهام هرگز چراغ از تیرهروزیها نداشت
در دم آخر عجب گر خانه را روشن کنم
کی بود کو را بیابم واگذارم خویش را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.