گنجور

 
کلیم

باز عید آمد بغل گیری مینا می‌کنم

از کجا یاری چو او خون گرم پیدا می‌کنم

پندگویان کهنه دیوارند و من سیلابشان

منعشان تا چند باید، رو به صحرا می‌کنم

همچو خار پا به جای خود کسی نگذاردم

با چنین طالع اگر در خاطری جا می‌کنم

خط دمید، اکنون از آن لب کام دل خواهم گرفت

شام چون شد روزه امید را وامی‌کنم

بس که بر هم خورده‌ام سررشته را گم کرده‌ام

خاطر جمع از سر زلفت تمنا می‌کنم

بر سر خوان بلا تنها نخوردم رزق خود

یک برش زخم ترا قسمت بر اعضا می‌کنم

شیشه و ساغر کلیم از وضع من آزرده‌اند

این نه میخواری‌ست قبض روح مینا می‌کنم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

در سماع بی‌خودی چون دست بالا می‌کنم

کوچه‌ها در رود نیل چرخ پیدا می‌کنم

با سویدای دل از سیر فلک‌ها فارغم

گردش پرگار در مرکز تماشا می‌کنم

طور را گستاخی موسی بیابان مرگ کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

ای طرب وجدی که باز آغوش گل وامی‌کنم

بعد سالی چون بهار این رنگ پیدا می‌کنم

چار دیوار توّهم سدّ راه شوق چند

کعبه‌ای دارم به پیش‌، آهنگ صحرا می‌کنم

ساقی بزم نشاط امروز شرم نرگسی است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
قصاب کاشانی

زآتش عشق تو در هرجا که مأوا می‌کنم

همچو بوی عود خود را زود رسوا می‌کنم

کم‌فضایی بین که مثل غنچه در گلزار دهر

همچو گل می‌پاشم از هم گر دلی وا می‌کنم

بی‌کسم چندان‌که جسم خویش می‌کاهم چو نی

[...]

ادیب الممالک

روزگاری شد که من تقلید دنیا می کنم

سینه پرشور و فغان سر پر ز سودا می کنم

اهل دنیا را درین دنیا تماشا می کنم

همچو موسی روی خود در طور سینا می کنم

طغرل احراری

طغرل از رمز لبت یک نکته افشا می‌کنم

شورشی در عرصه تحقیق برپا می‌کنم

حجتی من از خط لعلت هویدا می‌کنم

در میان شاعران ملک دعوی می‌کنم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه