ازین شکسته دلم گر نحیف و رنجورم
که در غمش بگریبان نمی رسد زورم
هزار بار ازین همرهان گسستم و باز
فلک نهشت جدا همچو تار طنبورم
سرم بغیر گریبان فرو نمی آید
بدستگاه قناعت ز بسکه مغرورم
چنینکه صورت خامم کدورت انگیزست
ببزم دهر تو گوئی چراغ بینورم
ز خلق راحت تنهائیم رهانیده
بکنج خلوت خود در بهشت بیحورم
بباغ دهر خس آشیانه را مانم
که در میان طراوت ز خرمی دورم
ز ضعف بار مداوا نمی توانم برد
طبیب را چه گنه گر همیشه رنجورم
نیافتم هنری بهتر از سبکباری
اگر ندارم چیزی ببار معذورم
در انتظار خرابی بسر رود عمر
کلیم همچو حباب آنزمان که معمورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس اندوه و ناتوانی شاعر است. او از شکسته شدن دلش و رنجور بودنش میگوید و اینکه در غم خود به نهایت ناکامی رسیده است. شاعر در تلاش است تا از همراهانش جدا شود اما سرنوشت او را به هم مرتبط میکند. او احساس غرور دارد که مانع از پایین آوردن سرش میشود و اشاره میکند که حتی در روزهای سخت هم به دنبال خوشبختی و آرامش بوده است. در دنیای واقعی، او خود را همانند گیاهی در باغ میبیند که از طراوت و سرزندگی دور است. او از ضعف و رنجش گلایه میکند و به این نکته اشاره دارد که هیچ هنری بهتر از سبکی بار نیافته است. در نهایت، او به ناامیدی خود از زندگی اشاره میکند و به حالت ناپایدار و زودگذر آن مانند حباب اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دلم شکسته و ضعیف است و خیلی غمگینم، اما توانایی این را ندارم که در میان این غم به خودم برسید.
هوش مصنوعی: من بارها از همراهانم جدا شدم، ولی باز هم سرنوشت مرا به هم پیوند میزند، مانند تارهای طنبور که همچنان به هم متصل هستند.
هوش مصنوعی: سرم به غیر از گریبانم نمیرسد، به خاطر اینکه به قناعت عادت نکردهام و از خودم خیلی مغرور هستم.
هوش مصنوعی: منظور این است که چهرهام ناپاک و کدر است، اما وقتی در دنیای تو قرار میگیرم، مانند چراغی روشن و تابناک میشوم.
هوش مصنوعی: از دلدادگی و دردهای مردم رهایی یافتهام و در گوشهی خلوت خود مانند بهشتی آرام و بیهیاهو زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: به باغ زمان مانند درختی هستم که در میان سرسبزی و شادی، دور از شادابی زندگی قرار دارم.
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانیام، نمیتوانم از باری که بر دوشم هست، رهایی یابم. طبیب چه تقصیری دارد اگر همیشه در درد و رنج هستم؟
هوش مصنوعی: من هنری جز سبکی بار را نیافتم، اگر چیزی ندارم که ارائه دهم، عذرخواهم.
هوش مصنوعی: در انتظار این هستم که عمرم به پایان برسد، مانند حبابی که در لحظهای میترکد و نابود میشود، در حالی که در حال حاضر زندگیام پر از صمیمیت و سرزندگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدای داند کز غم چگونه رنجورم
غمان گیتی گنج است و من چو گنجورم
چو زیر طنبور از غم همی بنالم زار
بدل ز شادی و خوشی تهی چو طنبورم
بشهرهای خراسان و شهرهای عراق
[...]
دلم ببرد و قرارم برفت و معذورم
که کرد مستِ خراب آن دو چشمِ مخمورم
بتی که در طلبِ وصلِ او چو مدهوشان
گرم سر و دل و ترتیب نیست معذورم
مقرّرست به نزدیکِ عاقلانِ جهان
[...]
نشسته بر سر گنج به فقر مشهورم
نهفته در ته دامن چراغ بی نورم
مسیح تا دم آخر فسون دمید و هنوز
به صد جراحت روز نخست رنجورم
چنان به خواهش دیدار رفته ام شب وصل
[...]
به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم
شکسته است نمکدان چرخ را شورم
ز جوش سینه من خم به وجد می آید
چکیده کف عشقم، شراب منصورم
به روی گرم غریبی چنان فریفت مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.