دلم ببرد و قرارم برفت و معذورم
که کرد مستِ خراب آن دو چشمِ مخمورم
بتی که در طلبِ وصلِ او چو مدهوشان
گرم سر و دل و ترتیب نیست معذورم
مقرّرست به نزدیکِ عاقلانِ جهان
که من چو مردمِ دیوانه از خرد دورم
ز تابِ مهر چنانم تبِ فراق بسوخت
که زارتر ز جگرتفتگانِ محرورم
به صد شکنجه برآید ز اندرون نفسم
که زیرِ بارِ محبّت همیشه رنجورم
به آفتاب نیارم نگاه کرد از آنک
نظر به هر چه کنم ناظر است منظورم
صنم پرستم و الحمدلله از سرِ جهل
نه چون مقلّدِ دنیاپرستِ مغرورم
دلم سیاه شد از ظلمتِ شبِ هجران
که همچو سایه جدا اوفتاده از نورم
نه سهو رفت که از اقتباسِ نورِ خیال
شود چو روز منوّر شبانِ دیجورم
گرم به نور اشارت کنند وگر به ظُلَم
به هر طریقه که فرمان دهند مامورم
به حکمِ عشق کمین بندهام نزاری نام
اگر به مرتبه در ملکِ شاه دستورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دلتنگی و رنج عشق سخن میگوید. او از حالتی از دلباختگی و دیوانگی یاد میکند که چشمهای محبوبش او را مست و بیاختیار کرده است. احساساتی مانند فراق و محبت در او شعلهور است و نمیتواند در برابر آنها مقاومت کند. او خود را در موقعیتی میبیند که عاقلها او را دیوانه میپندارند و از شدت عشق و دوری محبوبش به درد و رنج دچار شده است. همچنین به جهل خود در پرستش محبوب اعتراف میکند و به تسلیم خود در برابر دستورات عشق اشاره میکند. در انتها نامش را نزاری میگذارد و خود را بنده عشق میداند.
هوش مصنوعی: دل من را به شدت ربودهاند و آرامشم از دست رفته است. من عذرخواهی میکنم چون آن دو چشم مست و مستکننده مرا بیتاب کردهاند.
هوش مصنوعی: من در تلاش برای رسیدن به او هستم و مانند مجنونها در پی وصالش دل و جان و تمام وجودم را گذاشتهام و اگر گاهی به خاطر این حالت دچار بینظمی میشوم، قابل بخشش است.
هوش مصنوعی: من مشخصاً به عقلای دنیا نزدیک شدهام، اما مانند یک فرد دیوانه از عقل و خرد دور هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر گرمای آفتاب، به شدت از دوری معشوق رنج میکشم، طوری که حالتی از سوز و گداز در من ایجاد شده و حتی بیشتر از کسانی که در آتش سوختهاند، عذاب میکشم.
هوش مصنوعی: بسته به وضعیت درونیام که به خاطر عشق همیشه آزردهام، به سختی میتوانم از خودم بیرون بیایم.
هوش مصنوعی: من به آفتاب نگاه نمیکنم، چون میدانم که هر چیزی که ببینم او به من توجه دارد.
هوش مصنوعی: من به عشق معشوقی مشغولم و خوشبختم که این علاقه از روی نادانی نیست، برخلاف کسانی که به خاطر فریب دنیا و خودپسندی، به تقلید روی آوردهاند.
هوش مصنوعی: دل من از تاریکی شب جدایی پر شده است، به گونهای که مانند سایهای هستم که از نور دور افتادهام.
هوش مصنوعی: خطایی در کار نیست که از تأثیر نور خیال من میوزد، چون شب من پر از تاریکی است.
هوش مصنوعی: اگر به نور و روشنی اشاره کنند یا در تاریکی، من در هر صورت موظف هستم که به فرمان آنها عمل کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، من در حال انتظار برای دریافت دستور هستم، و اگر نامم در میان بزرگان باشد، میتوانم در ملک و حکومت به مقام و منزلتی دست یابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدای داند کز غم چگونه رنجورم
غمان گیتی گنج است و من چو گنجورم
چو زیر طنبور از غم همی بنالم زار
بدل ز شادی و خوشی تهی چو طنبورم
بشهرهای خراسان و شهرهای عراق
[...]
نشسته بر سر گنج به فقر مشهورم
نهفته در ته دامن چراغ بی نورم
مسیح تا دم آخر فسون دمید و هنوز
به صد جراحت روز نخست رنجورم
چنان به خواهش دیدار رفته ام شب وصل
[...]
ازین شکسته دلم گر نحیف و رنجورم
که در غمش بگریبان نمی رسد زورم
هزار بار ازین همرهان گسستم و باز
فلک نهشت جدا همچو تار طنبورم
سرم بغیر گریبان فرو نمی آید
[...]
به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم
شکسته است نمکدان چرخ را شورم
ز جوش سینه من خم به وجد می آید
چکیده کف عشقم، شراب منصورم
به روی گرم غریبی چنان فریفت مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.