هم جفای دوستان هم جور دشمن میکشم
هرکه از هر جا برآرد تیغ گردن میکشم
پهلوی چرب غنا ارزانی دونهمتان
من ز خاک آستان فقر روغن میکشم
چند باشم شعله هر گلخنی دیگر چو داغ
بر در دل مینشینم پا به دامن میکشم
بس که از ذوق خموشی دم زدن دشوار شد
هر نفس کز دل کشم پیکانی از تن میکشم
شرم بادم دارم ار سرمایه از دشمن دریغ
برق را دامن همیگیرم به خرمن میکشم
در نظر شاخ گلی دارم که در هر سرزمین
رنگ میریزم زاشک و طرح گلشن میکشم
خار را از پا برون میآورم دائم به خار
تا نپنداری درین ره بار سوزن میکشم
وای اگر میماند با ما آنچه شیطان برده است
بار خود میبینم و منت ز رهزن میکشم
بس که با آوارگی خو کردهام دایم کلیم
میخلد خارم به پا گر پا به دامن میکشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با تجرد چون مسیح آزار سوزن میکشم
میکشد سر از گریبان ز آنچه دامن میکشم
کوه آهن پیش ازین بر من سبک چون سایه بود
این زمان از سایهٔ خود کوه آهن میکشم
دانه در زیرزمین ایمن ز تیغ برق نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.