نمیرم تا براهت برنمی آید تمنایم
نماید تا قدم بیرون نیاید خارت از پایم
زبس گرمست نتواند نشستن هیچکس آنجا
عجب نبود اگر در بزم او خالی بود جایم
چو از آتش فزونتر مضطرب باشد سپند ما
بکویت گر نمی آیم نپنداری شکیبایم
زتیغت چاک چاکم، گر بر آرم از جگر آهی
چو اوراق پریشان می رود بر باد اعضایم
هوای وادی لیلی زبس دیوانه ام دارد
بشهرم گر کسی گم کرد می جوید بصحرایم
متاع دل بهر کس داده بودم باز می گیرم
پریشان طره ای دیدم که بر هم خورد سودایم
برای زخم می ترسم که در تن جای نگذارد
اگر داغ وفا زینگونه می گیرد سراپایم
چو مینا خون من بادا حلالت گر یکی نبود
بسان شیشه در مهرت یکی پنهان و پیدایم
کلیم ار نه غبار درگه افتادگی گردم
نخواهد برد هرگز طالع از پستی ببالایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عواطف و احساسات شدید خود نسبت به محبوب میپردازد. او نشان میدهد که تا زمانی که محبوب او را فراموش نکرده باشد، نمیمیرد و آرزویش برای او هیچگاه پایان نمییابد. شاعر از ناراحتی و اضطراب خود در مواقعی که دور از محبوب است صحبت میکند و تجارب دردناک عشق را توصیف میکند. او احساس میکند که در عشقش مانند شیشهای شکسته در معرض خطر قرار گرفته است و هر درد و زخمی که در این راه تحمل میکند، او را بیشتر میسوزاند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که هیچ چیزی نمیتواند او را از عشق به محبوبش بازدارد و هرچند در وضعیت نامناسبی باشد، تسلیم نمیشود.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که تو به سراغم نیایی، نمیمیرم. آرزوی من این است که قبل از اینکه تو بیایی، پایم به زمین نچسبد و نتوانم حرکت کنم.
هوش مصنوعی: به قدری جو این مجلس گرم و شلوغ است که هیچکس نمیتواند در آنجا بماند. تعجبی ندارد اگر در چنین گردهمایی، جای من خالی باشد.
هوش مصنوعی: هرگاه که دل ما از شدت عشق به تو بیشتر از آتش مضطرب و ناآرام باشد، اگر به نزد تو نمیآییم، این را نپندار که صبر و تحمل داریم.
هوش مصنوعی: از زخمهای تو جگرم پارهپاره شده، و اگر از دل خود آهی بیرون بیاورم، مانند برگهای پریشان در باد، اعضایم به سرگردانی میرود.
هوش مصنوعی: هوا و حال و هوای لیلی به قدری مرا دیوانه کرده است که اگر کسی من را در شهر گم کند، به دنبالم در بیابان خواهد گشت.
هوش مصنوعی: من برای همه دل خود را بخشیده بودم، اما اکنون آن را پس میگیرم؛ چون دیدم که یک دسته مو به هم ریخته، خیال و فکر من را به هم زد.
هوش مصنوعی: مبادا که زخمهایی که بر تن میزنند، اثری دائمی برجا بگذارند. چرا که اگر وفا به این شکل در دل من نفوذ کند، تمام وجودم را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
هوش مصنوعی: اگر مینا از خون من پر شود، در این صورت حلال تو هستم. اگر یکی نباشد، همانند شیشه ای که در عشق تو پنهان و در عین حال نمایان است.
هوش مصنوعی: اگر نباشم در پناه اهل تقوی و دعا، هرگز ستاره بخت من از پایین به بالا نخواهد رفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم
غمی با تو فرو گویم دمی با تو برآسایم
ندارم جای آن لیکن چو تو با من سخن گویی
من بیچاره پندارم که از جایی همی آیم
مرا گویی کزین آخر چه میجویی چه میجویم
[...]
ندارد پای عشق او دل بیدست و بیپایم
که روز و شب چو مجنونم سر زنجیر می خایم
میان خونم و ترسم که گر آید خیال او
به خون دل خیالش را ز بیخویشی بیالایم
خیالات همه عالم اگر چه آشنا داند
[...]
چو دادی مژده این نعمتم کت روی بنمایم
رها کن کز کف پای تو زنگ دیده بزدایم
به پات ار دیده سایم، زنده گردم، لیک کشت آنم
کز این خون غم آلوده چگونه پات آلایم
ز خون دیده خود شرمسارم پیش تو، کز وی
[...]
من بیدل گهی ز آمد شد کویت نیاسایم
ولی هرگز نمی بینم تو را چندان که می آیم
مرا زین در مران چون با سگانت بسته ام عهدی
که تا جان در تنم باشد بود خاک درت جایم
بگرید زار و گوید جان ازین مشکل توان بردن
[...]
چو نتوانم که در بزم تو بیموجب درون آیم
شوم دیوانه تا آبی برون بهر تماشایم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.