چند از شرم تو باشد در نقاب
رخ بپوشان تا برآید آفتاب
بر سر هر عضو من دردت نهاد
نقطهٔ داغی نشان انتخاب
تا در آب افتاده عکس عارضت
می نیاسوده است موج از اضطراب
بر بیاض دیده از خون جگر
مینویسم خط بیزاری خواب
میکند هر شام در تحتالثری
خاک از رشک تو بر سر آفتاب
دستهٔ گل تحفه میآرد نسیم
تا برد از سینهام بوی کباب
شب کلیم از دیده میبارد سرشک
روز از منزل برون میریزد آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس شرم و عشق اشاره دارد. شاعر از نقاب و پوشش معشوق سخن میگوید و میخواهد که او رونما شود تا عشق و زیباییاش درخشانتر گردد. غم و درد ناشی از عشق در اعضای جسم شاعر حس میشود و او از این عشق به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است. همچنین شاعر به تضاد بین روز و شب، و نوسانهای عاطفی ناشی از عشق اشاره میکند، جایی که شب با اشکهایش و روز با باران نشاندهندهٔ احساسات عمیق او است. در نهایت، بویین گل و کباب، نمادی از عشق و تمناهای شاعرانه است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به خاطر شرم و حیایی که داری، چهرهات را پنهان کردهای، نور آفتاب نمیتواند به خوبی بدرخشد.
هوش مصنوعی: در هر نقطه از بدنم درد تو را حس میکنم، گویی که نشانی از انتخاب تو بر من نشسته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تصویر چهرهات در آب افتاده است، موجها از نگرانی به آرامش نرسیدهاند.
هوش مصنوعی: با اشکهایی که از درد دل میریزم، روی صفحهی خالی چشمانم احساس تنفر و بیخوابی را مینویسم.
هوش مصنوعی: هر شب، خاک زیر زمین به خاطر حسادت به تو، بر آفتاب سایه میافکند.
هوش مصنوعی: نسیم به زودی دستهای از گلها را به من هدیه میآورد تا از سینهام عطر کباب را بگیرد.
هوش مصنوعی: در شب، چشمان کلیم مانند باران اشک میریزند و روز، همچون آبی که از منزل خارج میشود، فروکش میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جهان خواب است، خواب، ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟
روشنییْ چشم مرا خوش خوش ببرد
روشنیش، ای روشنائییْ چشم باب
تاب و نور از روی من میبرد ماه
[...]
آفتاب از روی تو بر دست تاب
خود ازین رویست فخر آفتاب
در سحاب از جود تو آمد اثر
زان بود خیرات عالم در سحاب
زور و تاب خسروان سهم تو بود
[...]
من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
برخورد آن آب و آنگه میدهد
[...]
کافران را داده مهلت در عقاب
نا فرستاده به عهد او عذاب
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.