اگرچه از مژه روبم غبار رهگذرش
بچشم من نرسد توتیای خاک درش
گذشت از آن بر رو زلف تا خطش سر زد
کنون نهاده ز هر حلقه چشم بر کمرش
همیشه بیهده گوئی بود بهر محفل
که شمع مالد صندل بسر ز درد سرش
شکسته بالم و صیاد هم پرم بسته
شکسته بسته من خوش نموده در نظرش
گمان مبر که شود گریه آب آتش عشق
گواه سوزش شمعست و اشک بی اثرش
هنر نهفته نمی ماند، از صدف پیداست
که قعر بحر نگردیده پرده گهرش
نشان دردطلب بس همینکه می گیرم
ز سایه خود در راه جستجو خبرش
جدل بکس نکنم زانکه غیر زانو نیست
قرینه ای که توانم نهاد سربسرش
کسیکه کشته آنچشم سرمه سا باشد
زلب بلند نگردد فغان نوحه گرش
جواب نامه کلیم از ستمگری خواهد
که مرغ نامه بر اوست تیر چار پرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دردهای ناشی از آن سخن میگوید. او از زیباییهای مژه و زلف معشوقش یاد میکند و بیان میکند که تلاشهای بیثمر او برای جلب توجه معشوق، گویی حاصلی ندارند. او احساس میکند که تحت تاثیر عشق، بالهایش شکسته و در مقابل دردهای عشق و اشکهایش، شمعی سوزان و بیاثر شده است. همچنین شاعر به این نکته اشاره میکند که هنر و زیبایی در نهایت خود را نمایان میکند و در جستجوی معشوق، او نشانههایی از عشق و فراق را تجربه میکند. در نهایت، بیان میکند که تلاش برای جلب توجه معشوق در برخی موارد بیفایده است و سرنوشت او همچنان در دستان معشوقش باقی میماند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه غبار راهی که بر مژهام نشسته به چشمانم نمیرسد، اما گرد و غبار در ورودیاش برایم مانند گردی است که میافتد.
هوش مصنوعی: او از زلفش عبور کرد و خطی بر پیشانیاش افتاد. حالا به هر حلقهای از زلفش، چشمانش را به کمرش دوخته است.
هوش مصنوعی: در هر جمعی که صحبتهای بیهوده و بیهدف مطرح میشود، شمعی که با چوب صندل ساخته شده، از درد و رنج خود میسوزد و نمیتواند خوشیای داشته باشد.
هوش مصنوعی: من بال و پرم شکسته و صیاد همپر من را محکم کرده است، اما به نظر او، این آسیبها به زیبایی من افزوده است.
هوش مصنوعی: نگران نباش که اشکها درمان عشق را فراهم میکنند، چرا که آنها تنها نشانهای از درد و سوزش عشق هستند و تاثیری ندارند. مانند آتش سوزان شمع که هرگز با آب خاموش نمیشود.
هوش مصنوعی: هنر همیشه نمایان است و پنهان نمیماند؛ مانند مرواریدی که در صدفی قرار دارد و نشان میدهد که از عمق دریا به دست آمده است.
هوش مصنوعی: علامت درد و طلب همین است که وقتی در مسیر جستجو میروم، سایه خود را میگیرم و به دنبال خبری از آن میگردم.
هوش مصنوعی: من در بحث و مجادله شرکت نمیکنم، زیرا هیچ نشانهای جز زانو پیدا نمیشود که بتوانم سرم را بر آن بگذارم.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر زیبایی چشمهای سرمهای و لبهای بلند عاشق شده و جانش را فدای آن کرده، هیچگاه صدای ناله و گریهی نوحهگران را نمیشنود.
هوش مصنوعی: در این بیت، گفته میشود که پاسخ نامه کلیم (موعود) به دست کسی خواهد رسید که در موقعیتی ستمآلود قرار دارد و آن کسی که نامه را به او میفرستد، در واقع پرندهای شگرف و قدرتمند است که او را با تیر و کمانی مخصوص نشانه گرفته است. بدین ترتیب، اشاره به قدرت و تیرگی روزگار و نیز امید به آزادی و پاسخ از جانب کسی که قادر به تغییر شرایط است، وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خری که بینی و باری به گل درافتاده
به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش
کنون که رفتی و پرسیدیش که چون افتاد
میان ببند و چو مردان بگیر دمب خرش
هنوز اگرچه جفا دیده می روم ز برش
وفا کنم به دو چشم از میانِ جان به سرش
چنان که تشنه ز آبِ حیات نشکیبد
نمی شکیبم از آن مایلم به خاک درش
گرم به تیرِ جفا خسته کرد باکی نیست
[...]
مرا چه گفت یکی گفت در زمانه توئی
بدیهه گوی کلام از معانی و صورش
چرا مدیحه سرای رضا همی نشوی
که در جهان نبود کس بپاکی گهرش
بگفتمش که نیارم ستود امامی را
[...]
رقیب اگر بجفا باز دارم ز درش
مگس گزیر نباشد زمانی از شکرش
بزر توان چو کمر خویش را برو بستن
که جز بزر نتوان کرد دست در کمرش
گرم بهر سر موئی هزار جان بودی
[...]
قضا بطوع کند دست طوق در کمرش
گرش اجازه دهد، بس بود همین قَدَرش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.