گنجور

 
کلیم

چشم جادوی تو در دلجویی اهل نیاز

هیچ کوتاهی ندارد عمر مژگانش دراز

رشته جان و رگ دل در خم مژگان اوست

هیچکس دیدی به یک مضراب بنوازد دو ساز

هرکسی سازی به ذوق خویشتن سر می‌کند

دل میان مطربان خوش کرده یار دلنواز

جامه دیوانگی بر قد هرکس راست نیست

از دوصد دیوانه یک تن نیست عریانی تراز

در قمار عشق بازی با تو نقشم خوش نشست

چون؟ نباشد اینچنین تو پاک بر، من پاکباز

از نشان خون ناحق کشتگان او را چه باک

بال گنجشک است فرش آشیان شاهباز

تا نبود این تاج زرین بر سرش آسوده بود

شمع افتاد از هوای سرفرازی در گداز

شعر اگر وحی است محتاج سخن‌فهمان بود

چون ممیز در میان نبود چه سود از امتیاز

بیشتر ما را کلیم آفت رسد ز ابنای جنس

شیشه از سنگست و از وی بیش دارد احتراز

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

عاشقا رو دیده از سنگ و دل از فولاد ساز

کز سوی دیگر برآمد عشقباز آن یار باز

عشق بازیدن، چنان شطرنج بازیدن بود

عاشقی کردن نیاری دست سوی او میاز

دل به جای شاه باشد وین دگر اندام‌ها

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

صبر من کوتاه گشت از عشق آنزلف دراز

کو گهی با گل بسیر است و گهی با مل براز

تا ندیدم زلف او کژدم ندیدم گل سپر

تا ندیدم چشم او نرکس ندیدم مهره باز

آن همی آزار دم دل کش خریدارم بجان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
سنایی

ای سنایی کی شوی در عشقبازی دیده باز

تا نگردی از هوای دل به راه دیده باز

زان که عاشق را نیاز آن گه شفیع آید به عشق

کز سر بینش ز کل کون گردد بی‌نیاز

نیست حکم عقل جایز یک دم اندر راه عشق

[...]

سوزنی سمرقندی

سعد دولت را بسعدالدوله بازآمد نیاز

هردو بهر بندگی در پیش استادند باز

هست با وی نیک ساز ایام از روی خرد

تا که خواهد بود چون با وی نباشد نیک ساز

باز چون رأی رفیع و همت سعد دول

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مولانا

گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز

گرچه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز

گرچه چون تاری ز زخمش زخمه دیگر بزن

بازگرد ای مرغ گرچه خسته‌ای از چنگ باز

چند خانه گم کنی و یاوه گردی گرد شهر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه