ایخوش آندم که دلت از سر کین برخیزد
بنشینی و ز ابروی تو چین برخیزد
تا بکنج دل من جای نبیند اول
نیست ممکن که غباری ز زمین برخیزد
هر که صیاد، تو آن وقت بدامش آئی
که ز پیری نتواند ز کمین برخیزد
کار مژگان سیه مست تو شد کج روشی
هر که برخاست ز میخانه چنین برخیزد
سرم از زانوی اندوه جدا خواهد شد
سرنوشتم اگر از لوح جبین برخیزد
آخر ایشوخ جهانسوز سواری تا چند
تا بکی آتش از خانه زین برخیزد
تا تو رفتی ز کنارم بنظرها خوارم
بشکند قیمت خاتم چو نگین برخیزد
این زمان رانیم از بزم و ندانی که کلیم
آید آنروز که گوئی بنشین برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عاشقانه و دردهای ناشی از جدایی میپردازد. او به لحظهای میاندیشد که کینهها کنار برود و عشق دوباره زنده شود. شاعر میگوید که دلش به خاطر دوری محبوبش غمگین است و آرزو دارد که تب و تاب این عشق او را رها کند. او به وضعیتی اشاره میکند که برای زنده ماندن در عشق، باید از تاریکیها و مشکلات برآید. در نهایت، شاعر به امید روزی اشاره دارد که دوباره با محبوبش ملاقات خواهد کرد و این احساسات سرد و آتشین را درک خواهد کرد.
هوش مصنوعی: خوشا آن لحظه که دل تو از احساس کینه و دشمنی آزاد شود و تو با آرامش در کنار کسی بنشینی که به خاطر نگاه و حالت، زیبایی و آرامش ببخشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که دل من در کنج و گوشهای قرار دارد، هیچ چیز ممکن نیست که از زمین بلند شود و به وجود آید. به نوعی، در اینجا به وضعیت عاطفی و روحی اشاره شده که در آن، سکوت و آرامش دل مانع از هر گونه حرکتی میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که شکارچی است، در زمانی به دامش میافتی که به دلیل پیری نتواند از مخفیگاهش خارج شود.
هوش مصنوعی: کار چشمان سیاه تو باعث مستی و دلخوشی شده است؛ هر کس که از میخانه برخیزد، اینگونه سرخوش و مست خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر اندوه و ناراحتی از سرم برداشته شود، سرنوشتم تغییر خواهد کرد و به سوی آیندهای روشنتر پیش خواهم رفت.
هوش مصنوعی: در نهایت، سواری که آتش را در دنیای خود برافروخته، تا چه زمانی میتواند این آتش را از خانه به زین و پس از آن بر افراز؟
هوش مصنوعی: زمانی که تو از کنارم رفتی، در نظر دیگران ارزش و اعتبارم پایین آمد. مانند اینکه وقتی نگین از خاتم جدا شود، ارزش آن خاتم هم کاهش مییابد.
هوش مصنوعی: در حال حاضر ما از مراسم و مجالس دور هستیم و نمیدانی که وقتی کلیم (موسی) بیاید، روزی خواهد بود که تو بگویی بنشین و او برخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این چنین صورتی از خاک زمین برخیزد
نه همانا مگر از خلد برین برخیزد
نطفه امر الاهی چه تعلق دارد
با موالیدی کز ماء معین برخیزد
که نه هر حامله یی همچو مسیحی زاید
[...]
فتنه از چرخ و قیامت ز زمین برخیزد
اگر آن چشم کمان کش به کمین برخیزد
ای بسا خانه! که بر اسب شود تنگ و سوار
تا سواری چو تو از خانهٔ زین برخیزد
چشم و رخسار پریوش، که تو داری امروز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.