بیا که دل ز تو غیر از جفا نمی خواهد
سپند از آتش مهر و وفا نمی خواهد
چو من ببرم در آیم برای جا دادن
تو برمخیز که پروانه جا نمی خواهد
بدام حادثه افتاده را ز عقل چه سود
فتاد کور چو در چه عصا نمی خواهد
عجب که جوهر من رنگ عجز برتابد
زبان تیغ امان از بلا نمی خواهد
فسردگی را بازار آنچنان گرمست
که کاه روی دل از کهربا نمی خواهد
کرم ز بخل به، اما بخیل به ز کریم
بخیل هرگز کس را گدا نمی خواهد
قبول عام ازین بیشتر نمی باشد
که استخوان مرا هم هما نمی خواهد
کلیم سوخته عریان بیسروپائی است
بسان شمع کلاه و قبا نمی خواهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و دردهای درونی خود میپردازد. او از عشق و وفا سخن میگوید و نشان میدهد که قلبش فقط جفا را نمیخواهد. او به سرنوشت نامساعد و مشکلاتی که در زندگیاش با آنها مواجه است، اشاره میکند و به نوعی به بیفایده بودن عقل در مواجهه با این دشواریها اشاره میکند. شاعر حس میکند که در جهانی پر از درد و کممهر زندگی میکند و به تقدیر و سرنوشت خود اعتراض میکند. در آخر، او خود را به صورت یک موجود آسیبدیده و عریان توصیف میکند که نیازی به تجملات و زرق و برق ندارد. کل شعر بیانگر ناامیدی و فقدان امید در زندگی است.
هوش مصنوعی: بیا که دل هیچ چیز جز دلجویی از تو نمیخواهد، مثل این است که سپند (مهمانی) از آتش مهر و وفا هیچ توقعی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی من بروم، تو آماده باش که جایی برای تو آماده کنم. بیدار شو، چون پروانه به فضای زیادی احتیاج ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که به مشکلات و حوادث دچار شده است، حتی اگر عاقل باشد، عقلش به او کمکی نمیکند. مانند فردی که در جا افتاده و نابینا است، هرچقدر هم عصای راهنمای خوبی داشته باشد، نمیتواند از آن بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: عجیب است که ذات من قادر به پذیرش ضعف است. زبان تیغ، در مقابل مشکلات، از هیچ کمک و نجاتی درخواست نمیکند.
هوش مصنوعی: بازار غم و اندوه به قدری پر رونق است که حتی دلها، که باید از چیزهای با ارزش مثل کهربا پر باشند، به کاه و بیارزشی راضی شدهاند.
هوش مصنوعی: بخل باعث میشود که محبت و generosity کاهش یابد، ولی آدم بخیل هرگز کسی را در فشار و نیاز نمیگذارد. یعنی فردی که فقط خودش را در نظر میگیرد، در هیچ شرایطی به دیگران آسیب نمیزند.
هوش مصنوعی: از این بیشتر هیچکس به من توجهی ندارد حتی استخوانم هم برای کسی اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: کلیم سوخته فردی است که به شدت آسیب دیده و بدون هیچ پوشش و حمایتی است. او همانند شمعی است که برای روشنایی دیگران میسوزد و نیازی به کلاه و لباسهای فاخر ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به درد هر که برآید دوا نمی خواهد
اگر ز پای درآید عصا نمی خواهد
همیشه در دل تنگم شکستگان فرشند
زمین مسجد من بوریا نمی خواهد
برآر تیغ وبکش این سیه درونان را
[...]
صفای وقت جهان چون به ما نمی خواهد
که زشت آینهٔ باصفا نمی خواهد
شکست توبه خوش آمد مرا که رو زردی
نمی کشد ز کس و مومیا نمی خواهد
بیا به کشتی بحر فنانشین و برو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.