میآشام غمت پیمانه و ساغر نمیدارد
به جز تبخاله بر لب ساغر دیگر نمیدارد
ندانم از خدا برگشته مژگانت چه میخواهد
که سر از سجده محراب ابرو برنمیدارد
تو بیپروا درون دل، ولی از حال او غافل
که آتش آگهی از سوزش مجمر نمیدارد
کنم از هر نگاهت مستی دیگر چه بزمست این
کسی صد رنگ می ای شوخ در ساغر نمیدارد
چو نقش پا ندارد بستم بالین به کنج غم
که از سر در گریبانی تن ما سر نمیدارد
متاع صبر و آرام از دلم جستی، عجب از تو
نمیدانی که گلخن غیر خاکستر نمیدارد
سرت گردم مگردان اینچنین یکباره محرومم
که دارد سایهای سرو سهی گر بر نمیدارد
من بیکس هلاک گرمی داغ جنون گردم
که تا شد پاسبانم چشم، از من بر نمیدارد
کلیم از شعر رنگین نیست بیت ساده میگوید
عروس تنگدستان بیش ازین زیور نمیدارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و پیچیده شاعر است که در آن به غم و عشق اشاره دارد. شاعر از پیمانه و ساغر مینوشد، اما حس پر از دردش را تنها بر لب ساغر میسازد و نمیتواند فراموش کند. او به ابروان معشوق اشاره میکند که در سجده خداوند هستند و از حال دل او بیخبر است. شاعر میگوید که در دل معشوق آتش عشق شعلهور است، اما خود معشوق از این وضعیت غافل است. او به احساس مستی و نابسامانی ناشی از عشق اشاره کرده و میگوید که در کنج غم نشسته و از دلم آرامش رفته است. سرنوشتش را به معشوق گره زده و میخواهد که او را رها نکند. در پایان، شاعر به سادگی و بیپیرایگی شعرش اشاره میکند و تأکید میکند که زیبایی واقعی در سادگی همراه با غم نهفته است.
هوش مصنوعی: من از غم تو مینوشم و جز گلابی از اشک، چیزی دیگر در جام نمیبینم.
هوش مصنوعی: نمیدانم چشمانت که به سوی خدا برمیگردند، چه خواستهای دارند که از سجده و عبادت فاصله نمیگیرند و به سمت ابرویی که مانند محراب است، نمینگرند.
هوش مصنوعی: تو با بیتوجهی در دل خود جا داری، اما از احوال او بیخبر هستی، در حالی که آتش آگاهی از درد او به سادگی نمیتواند نشان دهد.
هوش مصنوعی: از هر نگاهی به تو، حالتی تازه و سرمستی به من دست میدهد. این چه محفل شادی است که تو، ای شوخ، در لیوانی پر از رنگهای مختلف، همواره حضور داری و مرا تحت تاثیر قرار میدهی؟
هوش مصنوعی: وقتی نشانی از کسی نیست، در گوشهای از غم آرام میگیرم؛ زیرا از شدت غم، بدن ما نمیتواند سر زیر لباسش پنهان کند.
هوش مصنوعی: من به آرامش و صبر خود را از دست دادم و تو نمیدانی که جایی که دچار درد و رنج هست، جز خرابی و خاکستر چیزی ندارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، تو را به خاطر دارم و نمیخواهم از تو دور شوم. اینطور ناگهانی از من رو برگردان که با این کار، من از محبت و سایهات محروم میشوم. گرچه تنِ تو همچون سرو بلند و زیبایی است، اما نبودن تو برایم سخت است.
هوش مصنوعی: من اگر در آتش احساسات و جنون خود بسوزم و کسی را نداشته باشم که از من حمایت کند، تنها دلیل زندهبودنم این است که چشمان آن کسی که برایش ارزش قائلم، همیشه مرا زیر نظر دارد و از من دور نمیشود.
هوش مصنوعی: کلیم به خاطر سادگی شعرش میگوید که عروسها در خانوادههای کمدرآمد، زیباییهای بیشتری از این را ندارند و تنها زینتهای اندکی دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هنرور را هنر گرد غم از دل برنمی دارد
که پروای لب خشک صدف گوهر نمی دارد
دلیل جوهر ذاتی است دلجویی ضعیفان را
که هر تیغی که باشد کند، سوزن بر نمی دارد
اگر خواهی دل روشن به آه گرم زور آور
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.