بدلم اینهمه پیکان ستم بار نبود
گره غنچه گران بر دل گلزار نبود
دل و جان صبر و شکیب از شب هجرت چه کشد
داغ آسایش بختیم که بیدار نبود
شرح هجران تو میکرد بنامت چو رسید
خامه را با دو زبان قوت گفتار نبود
در ازل دشمن سامان شده ویرانه ما
در اگر بود درین غمکده دیوار نبود
عشق جائی که صف آراست بخونریزی من
خنده از بیم بلا بر لب سوفار نبود
کس ندانست که چشم توجه بیماری داشت
که دوایش بجز از مستی سرشار نبود
بر سرم بخت ز گلزار جهان چونگل شمع
نزد آن گل که وبال سرو دستار نبود
ثمر نخل وجودم همه اشکست کلیم
چکنم شعله بغیر از شررش بار نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.