آشوب طلب خاطر فرزانه ندارد
زنبور هوس در دل ما خانه ندارد
اندازه مستی نتوانیم نگهداشت
زان باده خرابیم که پیمانه ندارد
در مزرعه طاقت ما تخم ریا نیست
اینجاست که تسبیح عمل دانه ندارد
دیدم چو پریشانی زلفت جگرم سوخت
غیر از دل صد رخنه من شانه ندارد
جائی ننشستیم کز آنجا نرمیدیم
جغدیم در آن شهر که ویرانه ندارد
در کشور این زهدفروشان نتوان یافت
یک صومعه کان راه به بتخانه ندارد
عاشق همه جا شیفته ناز و عتابست
شمعی که نیفروخته پروانه ندارد
آن گرد کدورت که بود همره یکخویش
هرگز قدم لشکر بیگانه ندارد
پیداست که غارتگر سامان کلیمست
کاندوخته جز درد بکاشانه ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به بیان احساسات عمیق شاعر درباره عشق، درد، و ناامیدی میپردازد. شاعر به طور استعاری از آشوب در دل و خالی بودن از حقیقت سخن میگوید. او اشاره میکند که هیچ چیز در این دنیا کاملاً کافی نیست و انسانها در جستجوی عشق و آرامش همواره با مشکلاتی مواجهاند. شعر به نقد جامعه و شرایطی که در آن زندگی میشود نیز میپردازد، و نشان میدهد که در مواجهه با ریاکاری و هوس، انسان دچار سردرگمی و فقدان است. در نهایت، شاعر از عشق و زیبایی میگوید، اما به ناچار به تلخی و غم نیز اشاره دارد، که نشاندهنده تناقضهای زندگی است.
هوش مصنوعی: نفس آرام و خردمند هرگز به دنبال قیل و قال و آشفتگی نیست، مانند زنبوری که در دل ما جایی برای تمایلات بیهدف ندارد.
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم مقدار مستیامان را کنترل کنیم، زیرا آن بادهای که نوشیدهایم، به حدی ما را خراب کرده که اصلاً اندازهای ندارد.
هوش مصنوعی: در زمین وجود ما جایی برای کشت و کار ریا وجود ندارد، زیرا در اینجا هر عمل ما ارزش واقعی دارد و تسبیح نمیشود.
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که زلفهای پریشان تو وجودم را میسوزاند، متوجه شدم که تنها دل من آزرده نشده و صد جراحت دیگر دارم که هیچکس برای ترمیم آنها کمک نمیکند.
هوش مصنوعی: ما جایی فرود نیامدیم که از آنجا بلند نشویم. ما در شهری زندگی میکنیم که هیچ ویرانی ندارد، همانند جغدی که در آنجا ساکن است.
هوش مصنوعی: در این سرزمین افرادی که به دنیاپرستی و لذتجویی مشغولند، نمیتوان مکانی را پیدا کرد که به عبادت و معنویت اختصاص داشته باشد و ارتباطی با معصیت و بتپرستی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: عاشق در هر مکان و زمانی تحت تأثیر زیبایی و محبت معشوق قرار دارد. مانند شمعی که در غیاب پروانه نمیسوزد، این عشق نیز بدون وجود محبوب معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: هرگونه کدورت و تیرگی که همراه خودمان باشد، هیچگاه امکان حضور و قدم گذاشتن لشکر بیگانه را نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: واضح است که کسی که به غارتگری میپردازد، در واقع کلّی از تناسبات را هم از بین میبرد و جز درد و رنج، چیزی برای خود باقی نمیگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل از سر کویت هوس خانه ندارد
دیوانهٔ عشقت سر ویرانه ندارد
جز محنت و غم راه به این خانه ندارد
این خانه مگر راه به میخانه ندارد
پیمانه چه غم گر شکند محتسب شهر
[...]
دل را هوس صحبت مانیست ببینید
دیوانه سر صحبت دیوانه ندارد
مستند دو عالم همه از ساغر وحدت
خوش باش درین بزم که بیگانه ندارد
مرغ دل ما در قفست دانه ندارد
ور ز آن که رها می کنیش خانه ندارد
دیوانه شدم بس که به ویرانه نشستم
ای خوش به دیار تو که ویرانه ندارد
ناصح مکن افسوس و مزن راه من از عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.