چون وقت شد که کشت امیدم برآورد
از خوشه برق حادثه ای سر برآورد
صد گونه انقلاب درین بحر اگر رسد
خس را نمی برد که گهر سر برآورد
صد گلبن امید من از ریشه کند چرخ
وز پای من نکرد که خاری برآورد
شد پیر زال دهر و ز زادن نمی فتد
این فتنه زای چند ز بد بدتر آورد
سربازی آن حریف تواند که همچو شمع
تا سر بباد داد سر دیگر آورد
در آب و خاک زاهد دل مرده فیض نیست
آب و گل وجود گر از کوثر آورد
در خانه دل ار نگرفتست آتشی
بیهوده چون پناه بچشم تر آورد
از دستگیر امید بریدم چو آن نهال
کش باغبان ز بی بری از پا در آورد
گر می رود کلیم بمیخانه عیب نیست
آئینه ضمیر بروشنگر آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان ناامیدی و سختیهای زندگی میپردازد. او از کشتن امیدش صحبت میکند و اشاره به حوادث ناگوار دارد که باعث شدهاند تا خوشیها و امیدها را از دست بدهد. علیرغم تمام چالشها، او به قوی بودن روح انسان اشاره میکند و میگوید که همچنان امیدهایی وجود دارد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که اگرچه زندگی پر از درد و رنج است، اما همیشه میتوان به زیباییها و نور امیدی دست یافت.
هوش مصنوعی: زمانی که وقتش فرا رسید، امیدهای من به بار نشست و از میان آن خوشه، خبری ناگهانی و تلخ بهوجود آمد.
هوش مصنوعی: اگر چه در این دریا هر نوع تغییری به وجود بیاید، اما باز هم خس (گیاه بیارزش) نمیتواند به بالا بیاید و جواهر (قدرت یا ارزش واقعی) خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان ناامیدی و درد خود میپردازد. او میگوید که تمام امیدهایش که مانند گلهایی زیبا و دلنشین بودند، از ریشه نابود شدهاند. همچنین، زندگی او به گونهای پیش رفته است که حتی نتوانسته است یک دانه خار را از زمین برآورد کند، نشاندهندهی شکست و مشکلاتی است که با آنها روبهرو شده است.
هوش مصنوعی: پیر زال در گذر زمان به سالخوردگی رسید و از تولدها، این شورش و آشوبها کم نمیشود، بلکه از بدی به بدتری میرسد.
هوش مصنوعی: سرباز واقعی کسی است که مانند شمع خودش را فدای راه میکند، اما در عوض روح و امید را به دیگران میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر دل زاهد در آب و خاک مرده باشد، فایدهای نخواهد داشت؛ زیرا وجود انسان اگر از کوثر (منبع فیض و برکت) نباشد، در آب و گل محصور میماند و چیزی از آن برنخواهد خاست.
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی آتش عشق وجود داشته باشد، زحمت کشیدن برای به دست آوردن محبت او بیفایده است، چون اشکها و احساسات او نشان از عشق و علاقهاش دارند.
هوش مصنوعی: دیگر امیدی ندارم و از آن بریدهام، مانند درختی که باغبان به خاطر بیبرگیاش از ریشه درآورده است.
هوش مصنوعی: اگر کلیم به میخانه برود، اشکالی ندارد؛ زیرا آئینه دل او را روشنتر میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازگل همی نگارم سنبل برآورد
هرگز گلی که دید که سنبل برآورد
برگل هر آنچه آورد از سنبل آن نگار
نغز آورد جو خویستن و دلبر آورد
دارد به توده عنبر و دارد به رشته دُرّ
[...]
ترسم که وعده های تو عمرم سرآورد
آوخ که عشوه تو ز پایم درآورد
ما رخت عشق خود زبر آسمان بریم
گرمان همای وصل تو زیر پرآورد
از عشق تو بشکرم کز روی حسن عهد
[...]
کلک تو سر به بلعجبیها بر آورد
هر چه آورد از آن دگر خوشتر آورد
پی بر بساط روم نهد نقش چین کند
سر در شب سیاه نهد اختر آورد
باشد میان ببسته بقصد سپاه بخل
[...]
هر کس ز قید تن دل روشن برآورد
اخگر برون ز توده خاکستر آورد
دست از طلب مکش که سمندر ز جذب عشق
از بال وپر بهم زدن آتش برآورد
چشمی که ساخت سرمه عبرت منورش
[...]
ساقی به یاد لعل تو چون ساغر آورد
ما را به دور اول از پا درآورد
آن سرزمین که چون تو پری زاید آدمی
نبود عجب که خارگل احمر آورد
گویند سرو را ثمری نیست ای عجب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.