چشم عارف جز چراغ کلفت از دنیا ندید
عزم بالا کرد چون از گرد پیش پا ندید
بر محک زد نقد شهری و بیابانی خرد
عاقل خوش مشرب و مجنون و بدسودا ندید
نیست در وضع جهان ابنای دنیا را ملال
هیچ صورت را کسی دلگیر از دنیا ندید
عافیت را اهل دل در دیده بستن دیده اند
بهره زین گلشن بغیر از چشم نابینا ندید
از بزرگان بیشتر دو نان تمتع می برند
قرب ساحل جز خس و خاشاک از دریا ندید
نخل این بستان ز بار خویشتن یابد شکست
هیچکس از زاده خود خیر در دنیا ندید
بال برگرد سرش گشتن ندارد فاخته
هیچکس سروی درین بستان باین بالا ندید
عیش ننگ ما کلیم از تنگدستیهای ماست
دست خالی را کسی در گردن مینا ندید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یوسف زندانی ما راحت از دنیا ندید
از عزیزان هیچ کس خوابی برای ما ندید
وحشت دیوانه ما را چه نسبت با غزال؟
گرد ما را هیچ کس در دامن صحرا ندید
دامن حیرت به دست آورد درین طوفان که موج
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.