از هستی من تو چون نام و نشان برد
پی بر سر شوریده من داغ چسان برد
کس دعوی ویرانه بسیلاب نکردست
از عشق دل باخته واپس نتوان برد
از تاب در گوش تو در آتش رشکم
کان گوشه نشین عیش دو عالم زمیان برد
هرگز ببتان نقش قمارم ننشسته
با هر که نظر باختم از من دل و جان برد
آبیست در آنروی که سرجوش بهارست
رنگیست برین چهره که ناموس خزان برد
از بسکه گرفتار بخون خوردن خویشم
انگشت ندامت نتوانم بدهان برد
با مور میانی سر و کارست دلم را
کو خرمن آرام سلیمان ز میان برد
تاب سفر دور ندارد ز نزاکت
از دل نتوان حرف میانش بزبان برد
نام تو کلیم ار نبرد یار نرنجی
از ننگ تو آن نام نداری که توان برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق سخن میگوید. شاعر به منظور بیان وابستگی و دلباختگی خود از مفاهیم مختلفی استفاده میکند. او از داغی که بر دل خود دارد، اشارات به تصاویر زیبای بهار و خزان، و نیز از احساس ندامت و ناکامی حرف میزند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که نام محبوب خود را حرکت و تشویش خود میداند و از اینکه نتوانسته عشق واقعی را تجربه کند، به شدت نگران است. شعر به طور کلی احساسی عمیق و پیچیده را از عشق و فقدان منتقل میکند.
هوش مصنوعی: من از وجود خودم به قدری تحت تأثیر تو هستم که وقتی نام و نشانی از من میگیری، بر درد و آشفتگیام افزوده میشود و حالتی از عذاب بر دلم مینشیند.
هوش مصنوعی: هیچ کس از عشق و دل باخته نمیتواند ادعای ویرانی کند، زیرا این عشق باعث میشود که نتوان به عقب برگشت و از آن جدا شد.
هوش مصنوعی: از درخشش زیبایی تو به شدت حسادت میکنم، زیرا در آنجا نشستن و لذت بردن از زندگی، بهترین شوق و شادی را برای من به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: هرگز چهرههای محبوبم در قمار عشق با کسی نباختهاند؛ چرا که هر کسی به من نگاه کرده، دل و جانم را از من گرفته است.
هوش مصنوعی: دریایی وجود دارد که در آن طرف، نشانههای سرسبزی و شکوفایی بهار دیده میشود و رنگهایی بر روی این چهره موجود است که باعث میشود زیبایی آن تحت تأثیر فصل خزان قرار نگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی درگیر گناه و خطا شدهام، نمیتوانم انگشت ندامت را به دهانم بیاورم و از آن استفاده کنم.
هوش مصنوعی: دل من درگیر مشکلی است که شبیه به بیقراری است و نمیتواند آرامش سلیمان را در میانهی این درگیری پیدا کند.
هوش مصنوعی: مسافر نمیتواند از ادب و نزاکت دل بکند و دردها و مشکلات سفر را با کسی در میان بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر نام تو مانند کلیم باشد و یار با تو درگیر نشود، نگران ننگ خود نباش. چرا که آن نامی که داری، ارزش بردن و افتخار کردن را ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم تو که آرام دل خلق جهان برد
سحری است که از سیمبران نقد روان برد
زلف تو که روز سهم در نظر آورد
هوش از سرو آرام و قرار از دل و جان برد
بالای ترا دل بگمان سرو سهی خواند
[...]
آن شوخ چه گویم که دل از دست چسان برد
نامد به کنار من ودل را زمیان برد
دل خون شد وآن ترک جفاکیش نیامد
در خاک هدف حسرت آن سخت کمان برد
در رشته جان تاب فتاده است ز غیرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.