در مزرع بختم اثر نشو و نما نیست
از گریه من آب اگر هست هوا نیست
چون کج نرود آنکه زمیخانه در آمد
این کج روشی ها گنه آن مژه ها نیست
چون شمع بهر جا که نشاندند نشستیم
با هیچکسم گفت و شنو بر سر جا نیست
هر چند که مژگان تو برگشت ز عاشق
آن هست که روی سخنش جانب ما نیست
صد ره اگرم بخت ببازار فرستد
چون خون هدر بر سر من نام بها نیست
آمیزش ابنای جهان عین نفاقست
هر جا قدم صلح رسیدست صفا نیست
شادی و غم عشق بهر کس نپسندیم
خار و گل او لایق هر بی سروپا نیست
بی قطع تعلق عبث است اینهمه طاعت
سر تا نبریدست ازو سجده روا نیست
می کوش کلیم ار ندهد فیض سخن روی
اینجاست که ابرام خنک عیب گدا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس ناامیدی و درد ناشی از عشق و زندگی میپردازد. شاعر اشاره میکند که زندگیاش به باروری و شکوفایی نرسیده و حتی اشکهایش نیز نتوانستهاند آن را تغییر دهند. او به وضعیت خود اشاره میکند که هرچند تلاش میکند، اما به نظر میرسد سرنوشتی غیرقابل تغییر دارد. شاعر بر این نکته تأکید میکند که تعاملات انسانی خالی از صداقت و راستگویی است و در این میان، شادی و غم عشق برای هیچکس پسندیده نیست. همچنین، او به این حقیقت اشاره دارد که بدون رهایی از وابستگیها، عبادت و تلاش برای بهبود زندگی بیفایده است. در نهایت، شاعر به بیثمری تلاشهایش و مشکلاتی که عشق برایش به وجود آورده، میپردازد و در عین حال خود را به عنوان فریبخوردهایی در این بازی عشق و زندگی معرفی میکند.
هوش مصنوعی: در زمین سرنوشت من، نشانی از رشد و نمو وجود ندارد. اگر هم از اشکهای من آبی باشد، اما هوای لازم برای زنده ماندن نیست.
هوش مصنوعی: کسی که به میخانه آمده است، نباید انتظار داشته باشد که راهش راست و مستقیم باشد؛ این انحرافات و کجرویها به خاطر مژههای زیبا و دلربا نیست.
هوش مصنوعی: در مانند شمع، هر جا که ما را قرار دادند، در سکوت و بدون گفتگو نشستهایم و با هیچکس صحبت نمیکنیم، ما در جای خود نیستیم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مژگان تو از عاشق دور شده است، باز هم این موضوع تأثیری در آزادی لبخند و نگاه تو ندارد.
هوش مصنوعی: اگر بخت من صد بار هم مرا به بازار بفرستد، باز هم کمترین ارزشی ندارد و مثل خون هدر شده خواهد بود.
هوش مصنوعی: اختلاط و رابطه مردم دنیا نشاندهندهی نفاق و دوگانگی است؛ هر کجا که صلح و سازگاری برقرار شود، دیگر صفایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شادی و غم عشق را هیچکس نمیتواند قبول کند، چون نه گل و نه خار برای هر کسی مناسب نیست.
هوش مصنوعی: بدون قطع پیوند و وابستگی به خدا، این همه عبادت بیفایده است؛ زیرا اگر دل از او بریده باشد، سجده کردن هم صحیح نیست.
هوش مصنوعی: اگر تلاش کنی و به نتیجه نرسی، باید بدانی که عیب از تو نیست. باید به خودت انگیزه بدهی و به جلو بروی، چون ممکن است شرایط به گونهای دیگر پیش رفته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست
آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست
سه بوسه همی خواهم منعم مکن ای دوست
تو صوفیی و منع به نزد تو روا نیست
از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است
و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست
آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش
[...]
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه مینای فلک خود همه قرص است
و آن هم زپی گرسنه چشمان چوما نیست
پنهای فلک حبر ندارد که به تحقیق
[...]
موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست
مائیم صفات و صفت از ذات جدانیست
هر جا که تو انگشت نهی آیت حق است
زان نیست معین که کجا هست و کجا نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.