گنجور

 
کلیم

جز قامتت بچشم و دلم جای گیر نیست

مهمان خانه های کمان غیر تیر نیست

دنیا و آخرت بره او دو نقش پاست

دلبستگی بنقش قدم دلپذیر نیست

جائیکه من فتاده ام، آنجا که می رسد

از بیکسی مدان اگرم دستگیر نیست

تا گشته ام ز آمد و رفت نفس ملول

وادید و دید هیچکسم در ضمیر نیست

بر دل نهم چو دست کفم پر گهر شود

گر دست مفلس است ولی دل فقیر نیست

طرز فلک بهیچ دلی جا نمی کند

پیری به بی مریدی این چرخ پیر نیست

عیب از نهاد سخت دلان در نمی رود

ای خواجه موی کاسه چو موی خمیر نیست

محروم باد چشم کلیم از رخت اگر

گلدسته بی تو در نظرش دسته تیر نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

ای آنکه مر ترا بجهان در نظیر نیست

آنکو خطر نیافت ز فیضت خطیر نیست

ای یادگار آنکه نبودش نظیر کس

ای دلفروز آنکه کس او را نظیر نیست

تو ماه روزگاری و او میر روزگار

[...]

خاقانی

دردی است درد عشق که درمان‌پذیر نیست

از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست

شب نیست تا ز جنبش زنجیر مهر او

حلقه‌یْ دلم به حلقهٔ زلفش اسیر نیست

گفتا به روزگار بیابی وصال ما

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

طفلی و مرد عشق تو گردون پیر نیست

جانی و هیچکس را از جان گزیر نیست

خونم به یک کرشمهٔ ابرو بریختی

آنی که با کمان تو حاجت به تیر نیست

حسنت خطی نوشت علی الوجه کز خوشی

[...]

امیرخسرو دهلوی

شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نیست

و اندیشه تو در دل برنا و پیر نیست

صد سر فدای پای تو باد، ار چه در حرم

تو می روی و خون کست پایگیر نیست

بی رحم وار چند زنی غمزه بر دلم

[...]

ابن یمین

ای سروریکه در ره مردی و مردمی

رستم ترا مقابل و حاتم نظیر نیست

گر زخم تیغ دست ترا خستگی رساند

بشنو که هیچ عذر جز این دلپذیر نیست

دست گهر فشان تو ابرست و تیغ برق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه