ای آنکه مر ترا بجهان در نظیر نیست
آنکو خطر نیافت ز فیضت خطیر نیست
ای یادگار آنکه نبودش نظیر کس
ای دلفروز آنکه کس او را نظیر نیست
تو ماه روزگاری و او میر روزگار
چون او و چون تو بر بزمین ماه و میر نیست
چندان که داشت تاج و سریر ولوا جهان
چون تو سزای تاج ولوا و سریر نیست
دست مخالفان تو هست از دهان قصیر
دست موافقانت ز گردون قصیر نیست
چون روی دوستان تو گلنار و لاله نیست
چون روی دشمنان تو زرد و زریر نیست
آن کز تو نیست گشته جلیل او جلیل نیست
وان کز تو نیست گشته حقیر او حقیر نیست
چون دست تو برادی ابر بهار نیست
چون لفظ تو بپاکی در منیر نیست
شادان بزی بشاهی با میر جاودان
کز هر دو چون ز روزی کس را گزیر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به تمجید از شخصی بزرگ و بینظیر پرداخته است. شاعر با استفاده از تشبیههایی چون "ماه روزگار" و "میر روزگار"، به ویژگیهای خاص این فرد اشاره میکند و میگوید که او در دنیا نظیری ندارد. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید دارد که برتری و عظمت این شخص به هیچوجه قابل مقایسه با دیگران نیست و هر کس که از او دور شود، ارزش و اعتبارش کاهش مییابد. در نهایت، شاعر از این فرد دعوت میکند که با شادی و خوشحالی به زندگی ادامه دهد، زیرا او همواره مقام و منزلت ویژهای خواهد داشت.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند تو در این جهان وجود ندارد، کسی که از خطرات عظیم به خاطر نعمتها و بخششهای تو در امان است.
هوش مصنوعی: ای یادگار کسی که هیچکس مانند او نیست، ای دلربا که هیچکس را نمیتوان با او مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: تو در این دنیا مانند ماه هستی و او نیز مانند یک فرمانده یا سرور است. در زمین کسی مثل او و مثل تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به هر اندازه که تاج و تخت و مقام والایی داشت، در این دنیا هیچکس قابل مقایسه با تو نیست که شایستهی آن تاج و تخت و مقام باشد.
هوش مصنوعی: دست کسانی که با تو مخالفاند از قدرت و توانایی کمتری برخوردار است، اما حمایتکنندگان تو از آسمان و با قدرت بیشتری به یاری تو میشتابند.
هوش مصنوعی: وقتی چهرهی دوستان تو مانند گل و لاله زیبا نیست، چهرهی دشمنان تو نیز زرد و بیفروغ نیست.
هوش مصنوعی: آنچه که به واسطه تو ارزشمند و بزرگ شده، در واقع ارزش و بزرگی واقعی ندارد. و آنچه که به واسطه تو کوچک و حقیر شده، در حقیقت کوچک و حقیر نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که دست تو بر روی من نیست، مانند ابرهایی که در بهار وجود ندارند، هیچ چیز سرشار از زندگی و سرسبزی نیست. همچنین، کلام تو به پاکی و روشنی در وجود من نیست و این موضوع باعث کمرنگ شدن معنی و زیبایی میشود.
هوش مصنوعی: خوشحال باش، چرا که به مقام بلندی رسیدی و از سرنوشت جاودانهای برخورداری که هیچکس از آن فرار نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردی است درد عشق که درمانپذیر نیست
از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
شب نیست تا ز جنبش زنجیر مهر او
حلقهیْ دلم به حلقهٔ زلفش اسیر نیست
گفتا به روزگار بیابی وصال ما
[...]
طفلی و مرد عشق تو گردون پیر نیست
جانی و هیچکس را از جان گزیر نیست
خونم به یک کرشمهٔ ابرو بریختی
آنی که با کمان تو حاجت به تیر نیست
حسنت خطی نوشت علی الوجه کز خوشی
[...]
شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نیست
و اندیشه تو در دل برنا و پیر نیست
صد سر فدای پای تو باد، ار چه در حرم
تو می روی و خون کست پایگیر نیست
بی رحم وار چند زنی غمزه بر دلم
[...]
ای سروریکه در ره مردی و مردمی
رستم ترا مقابل و حاتم نظیر نیست
گر زخم تیغ دست ترا خستگی رساند
بشنو که هیچ عذر جز این دلپذیر نیست
دست گهر فشان تو ابرست و تیغ برق
[...]
شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست
ای دوست از وصال تو ما را گزیر نیست
خوبان روزگار بدیدم به چشم خویش
آن بی نظیر در دو جهانش نظیر نیست
گفتی که در ضمیر نمی آوری مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.