تا یافتم رسایی دست کشیده را
آورده ام به چنگ مراد رمیده را
عریان تنی خوش است ولی ذوق دیگر است
جیب دریده دامن در خون کشیده را
کاری اگر ز صورت بیمعنی آمدی
میبود دلبری خم زلف بریده را
خاری اگر به پای طلب ناخلیده ماند
از سر مگیر راه به پایان رسیده را
منکر شدن ز صحبت پنهان چه فایده
نتوان نهفت خون، لب لعل گزیده را
آنجا که شمع روی تو افروخت باغبان
دامن زند چراغ گل نو دمیده را
جائیکه کار دانه کند قطرهٔ شراب
آرد به دام طبع ز عالم رمیده را
در گردن هزار تمنا فکندهای
ای شیخ شهر، دست ز دنیا کشیده را
اشکِ سبک عنانِ رفیقان نَایستاد
در ره به جا گذاشته رنگ پریده را
این بخت بیتصرف ما رام خود نکرد
یکره کلیم دلبر عاشق ندیده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف عشق و زیبایی میپردازد. او از دلبری و جذابیتهای ظاهری صحبت میکند و میگوید که زیباییهایی مثل عریانی تن خوشایند است، اما لذت واقعی در عمق احساسات نهفته است. او به درد و رنج عاشقانی اشاره میکند که با وجود سختیها و موانع، همچنان به دنبال معشوق خود هستند. شاعر ضمن ابراز ناخرسندی از جدایی و پنهانکاری، به نقش محبت و شمع وجود معشوق اشاره میکند که روشنایی و زندگی به او میبخشد. در نهایت، او از بیتوجهی بخت نسبت به عشق میگوید و حسرت دیدار دلبر را در دل دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که به آرامش و ثبات رسیدم، از آنچه که در جستجوی آن بودم، دست کشیدم و آن را به دستانم آوردم.
هوش مصنوعی: داشتن بدن عریان و بدون لباس لذت بخش است، اما لذت دیگری در این است که جیب پاره و دامن خونی داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر کاری بدون معنا از چهرهات بروز کند، بهخاطر این است که دلبری به مانند خم زلفی که بریده شده، به چشم میآید.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر طلب به خاری برخوردی که به پاهایت آسیب رسانده، از سر این موضوع ناراحت نشو. بدان که راه به پایان رسیده و نباید از آن دلگیر شوی.
هوش مصنوعی: اگر از صحبت پنهانی انکار کنی، چه فایده دارد؟ حتی نمیتوانی خون را پنهان کنی، همانطور که نمیتوانی لب لعل را نادیده بگیری.
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی و درخشندگی تو مثل شمع روشن شده، باغبان به گل تازهدمیدهای که در آنجا رشد کرده، رسیدگی میکند.
هوش مصنوعی: جایی که کار یک دانه انجام میشود، قطرهای از شراب برای شکار ذوقی که از عالم دور شده است، به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: ای شیخ شهر، تو هزاران آرزو را به دوش میزنی و از دنیای مادی دست کشیدهای.
هوش مصنوعی: اشکها به خاطر غم دوستان نمیتوانند در راه متوقف شوند، و بر جای خود حالت رنگ باختهای را باقی میگذارند.
هوش مصنوعی: بخت ما که نمیتوانیم آن را کنترل کنیم، دلبر عاشقی را که هنوز ندیدهایم، به خود راه نمیدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو نوشت و داد دل آرمیده را
غم نامه های شسته و صد ره دریده را
شادم که در تپیدن خاصی فکنده ام
هر ذره از وجود دل آرمیده را
الماس ریزه کس نخرد در دیار عشق
[...]
بردیم باز بر سر نظاره دیده را
کردیم رام دیده نگاه رمیده را
بردیم نام دلبر و کردیم بیقرار
این خون آرمیده عمری طپیده را
سیلاب غصهام ز درون جوش میزند
[...]
با زلف کار نیست رخ یار دیده را
ره می گزد چو مار، به منزل رسیده را
بی حسن نیست خلوت آیینه مشربان
معشوق در کنار بود پاک دیده را
بسیار زخم هست که خاک است مرهمش
[...]
خوشدل کند خیال تو هجرانکشیده را
آتش گل است دیده گلشنندیده را
تا آب دیده خون نشود بر زمین مریز
در شیشه واگذار می نارسیده را
تسلیم شو که اجر شهادت نمیدهند
[...]
باشد خطر ز وصل جدایی کشیده را
تیغ اجل در آب بود سگ گزیده را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.