بردیم باز بر سر نظاره دیده را
کردیم رام دیده نگاه رمیده را
بردیم نام دلبر و کردیم بیقرار
این خون آرمیده عمری طپیده را
سیلاب غصهام ز درون جوش میزند
من گل کنم ز سادهدلی بام دیده را
جز داغ لاله هیچ گیا دلپذیر نیست
آهوی در دیار محبت چریده را
پیش از دعای زلف تو هر شب جنون ما
نفرین کند رفوگر جیب دریده را
بیمار شو مسیح که در بیعگاه ناز
رد میکنند جان به لب نارسیده را
در جام ما بریز فصیحی که سوختیم
آن گریههای از دل دوزخ چکیده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل در مورد عشق و longing است و حاوی احساسات عمیق و درد ناشی از جدایی و فراق است. شاعر به زیباییهای عشق و درد آن اشاره میکند و از عشق معشوق و عواطف ناشی از آن سخن میگوید. او بیان میکند که دلش به خاطر یاد معشوق آشفتگی و اضطراب دارد و غم و دلتنگیاش مانند سیلابی از درون میجوشد. در ادامه، شاعر به دردهای ناشی از عشق و غمهای ناشی از فراق پرداخته و حسرت و تمنای وصل را به تصویر میکشد. در نهایت، او خواهان کمک و دلجویی است تا از این درد رهایی یابد.
هوش مصنوعی: ما دوباره به تماشای زیباییها رفتیم و چشمانمان را آرام کردیم تا به دیدن آنچه که در نظرمان بود، بپردازیم.
هوش مصنوعی: ما اسم محبوب را به زبان آوردیم و باعث بیقراری خود شدیم. این دل خونین که سالها آرامش داشت، دوباره به تپش افتاد.
هوش مصنوعی: غم و اندوهم مانند آبی جوشیده از درونم به بیرون میریزد. من با سادگی و بیخبری، چشمانم را به گل مینشینم و از این وضعیت بیخبرم.
هوش مصنوعی: به جز نشانههای گل لاله، هیچ گیاهی دلنواز و زیبا نیست. آهویی که در سرزمین عشق و محبت به دنبال خوشی میگردد، رنج میکشد.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه دعا کنم از زلف تو، هر شب دیوانگی من باعث نفرین خیاطی میشود که جیب او پاره شده است.
هوش مصنوعی: بیمار شو تا مسیح بتواند تو را نجات دهد، زیرا در بازار عشق، جان آدمی را که به مرگ نزدیک است، نادیده میگیرند.
هوش مصنوعی: در جام ما نوشیدنی بریز که ما بر اثر آن گریههای سوزان و غمانگیز که از دل عذاب و رنج بیرون آمده، به آتش سوختهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو نوشت و داد دل آرمیده را
غم نامه های شسته و صد ره دریده را
شادم که در تپیدن خاصی فکنده ام
هر ذره از وجود دل آرمیده را
الماس ریزه کس نخرد در دیار عشق
[...]
تا یافتم رسایی دست کشیده را
آورده ام بچنگ مراد رمیده را
عریان تنی خوشست ولی ذوق دیگرست
جیب دریده دامن در خون کشیده را
کاری اگر ز صورت بیمعنی آمدی
[...]
با زلف کار نیست رخ یار دیده را
ره می گزد چو مار، به منزل رسیده را
بی حسن نیست خلوت آیینه مشربان
معشوق در کنار بود پاک دیده را
بسیار زخم هست که خاک است مرهمش
[...]
خوشدل کند خیال تو هجرانکشیده را
آتش گل است دیده گلشنندیده را
تا آب دیده خون نشود بر زمین مریز
در شیشه واگذار می نارسیده را
تسلیم شو که اجر شهادت نمیدهند
[...]
باشد خطر ز وصل جدایی کشیده را
تیغ اجل در آب بود سگ گزیده را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.