به سینه ام نفس از جوش غم نیابد راه
چو لاله در دل خون گشته ام گره شد آه
سرشک من شده از خون دل قبا گلگون
ز پهلوی دگری گشته خودنما چون ماه
ز جوش اشک جگرگون به یاد لعل لبی
مرا چو رشتهٔ یاقوت گشت تار نگاه
کنی چو عزم تماشای باغ غنچه ز شوق
بر آسمان فکند همچو آفتاب کلاه
در انتظار تو مانند نقش پا چشمم
فکنده است بساط نگاه بر سر راه
ز حادثات گریزم به زور بازوی خویش
سرم برد به ته بال خود چو مرغ پناه
غمت که چشم هوس محرم وصالش نیست
نشسته در دل تنگم چو یوسفی در چاه
حدیث لعل ترا گوش گل ز غنچه شنید
فتاد آخر سرم به کوی و در افواه
به زیر خاک چون من با محبت تو روم
دمد ز تربت من تا به حشر مهر گیاه
ز بس لبالب خون جگر ز درد توام
ز دیده ام رود اندیشه سوی دل به شناه
گره ز کار چو تقدیر بست نگشاید
که هست ناخن تدبیر ما بسی کوتاه
قسم چرا بسر غم خورم چو شمع بس است
بسوز سینهٔ من آه شعله ناک گواه
بر که شکوه برم از دورنگی گردون
زکجرویش مرا هر شب است روز سیاه
همیشه هست چو برعکس مدعا کارت
خدا کند که تو برگردی ای فلک ناگاه
سرم ز نشئهٔ غفلت تهی است چندی شد
که گشته ام ز بدی های خویشتن آگاه
مجال دم زدنم در مقام عذر نماند
شدم ز بسکه چو لای شراب غرق گناه
چه گویم از عمل خویش خاک بر سر من
ز کرده های ابلیس را بود اکراه
زهر چه سرزده توفیق توبه می خواهم
به دین امید برم التجا به درگه شاه
شه سر بر امامت که درگه حرمش
هلال زار بود از وفور نقش جباه
بهار گلشن دین حضرت امام حسن
فروغ مردمک دیدهٔ ولی الله
اگر به قبهٔ قصر جلال او نگرد
ز آفتاب فتد از سر سپهر کلاه
ز رزمگاه تو تا آسمان به روی هوا
فتاد طرح زمین دگر ز گرد سپاه
چو شد ز گرد سپاهت فضای عالم تنگ
به داد پشت به دیوار چرخ خون مرده سیاه
مرا ز مهر تو لبریز شد دل روشن
چنانکه پر شود از آفتاب ساغر ماه
فلک سریرشها! قدسیان عرش برین
بر آستان تو از بسکه سوده اند جباه
کند ز جبههٔ شان آفتاب کسب فروغ
چنانکه منتفع از آفتاب گرد ماه
کجا مدیح تو یارای چون منی باشد
کنم به ذکر دعا بعد از این سخن کوتاه
ز فیض مهر ولای تو روز بازپسین
سفید باد مرا همچو ماه روی سیاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه بیانگر احساسات عمیق و دردهای درونی شاعری است که عشق و جدایی را تجربه میکند. شاعر از غم و اندوه ناشی از فراق معشوق سخن میگوید و دلش چون لالهای خونین است. او در انتظار دیدار معشوقش به سر میبرد و از مشکلات و حوادث زندگی فرار میکند. شاعر با تأکید بر محبت و ارادتش به امام حسن (ع) دعا میکند که از عشق و محبت الهی بهرهمند شود. در نهایت، تمام این احساسات و طلبها به امید روزی نو و بهبود حال روحی ختم میشود. متن به خوبی نمایشدهنده عمق عشق، درد جدایی و تلاش برای دستیابی به آرامش روحی است.
هوش مصنوعی: در سینهام، غم به شدت وجودم را پر کرده و نمیتواند راهی برای بیرون آمدن پیدا کند. مانند لالهای که در دل خود خونین شده، نفس عمیقی از آه کشیدهام و این درد در جانم گره خورده است.
هوش مصنوعی: چشم من از درد دل مانند گل سرخ شده است و از کناره دیگری، به شکل ماه، خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد لبهای زیبا و قرمزم، اشکهایم به گونهای بر دلم میزند که مانند رشتهای از یاقوت به رنگ سرخ درآمده است.
هوش مصنوعی: وقتی که تصمیم به تماشای باغ میگیری، غنچهها از شوق به آسمان پرتاب میشوند، درست مثل اینکه آفتاب کلاهی بر سر دارد.
هوش مصنوعی: چشمهای من در انتظار تو است، مانند پاهای کسی که منتظر نشسته و در راه تو همیشه آماده به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: با تمام قدرت و توانمندیام از مشکلات و سختیها فرار میکنم و مانند پرندهای که به ته بال خود میرسد، به پناه میروم.
هوش مصنوعی: غم تو در دل تنگ من نشسته، مثل یوسف که در چاه گرفتار شده است، چون چشمان هوس به وصالت دسترسی ندارند.
هوش مصنوعی: گفته میشود که لعل (جواهر) تو را گلها از غنچهها شنیدهاند، و در نهایت من به کوی و سرای تو رسیدم و در میان صحبتها قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: وقتی من به زیر خاک بروم و به محبت تو بسپارم، تا روز قیامت از برکت وجودم گیاهان خواهند روئید.
هوش مصنوعی: از شدت درد تو، جگرم پر از خون شده و به همین دلیل، اشکهایم به سمت دل میریزد و مثل جوی آب به راه میافتد.
هوش مصنوعی: اگر تقدیر برای کار ما گرهی بیندازد، آن را باز نخواهد کرد، زیرا در برابر آن، تدبیر ما بسیار ناکافی و کم است.
هوش مصنوعی: چرا خود را به ناراحتی بسپارم، وقتی مانند شمع میسوزم؟ سینهام به شدت در حال سوختن است و آه و نالهام گواه این درد و سوزش میباشد.
هوش مصنوعی: من از تزویر و دورنگی دنیا شکایت میکنم، زیرا هر شب، به خاطر فریبهایی که در آن وجود دارد، برایم شبی تاریک و ناامیدکننده است.
هوش مصنوعی: همیشه ممکن است که آنچه به نظر میرسد برعکس واقعیت باشد و خداوند کاری میکند که تو، ای دوران، ناگهان تغییر کنی و به سمت دیگری بروی.
هوش مصنوعی: مدت طولانی است که بیخبر از غفلتهایم، سرم سبک شده و حالا متوجه بدیها و عیوب خودم شدهام.
هوش مصنوعی: نتوانستم بهانهای برای صحبت پیدا کنم، زیرا به قدری در گناه غرق شدهام که مانند لایهای از شراب شدهام.
هوش مصنوعی: نمیدانم چگونه از اعمال خود بگویم، زیرا باعث شرمساری من شده و من از کارهای شیطانی بدم میآید.
هوش مصنوعی: هر چه خطایی مرتکب شدهام، از خداوند میخواهم که فرصتی برای توبه به من بدهد و با امید به درگاه او پناه میبرم.
هوش مصنوعی: سلطان در مقام رهبری قرار دارد، چرا که درگاه مقدس او همواره مملو از جلوههای زیبای نور و صور است.
هوش مصنوعی: بهار گلستان عقاید دینی امام حسن، نور و روشنایی در زندگی پیروان خداوند است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به عظمت و grandeur او توجه نکند، مانند این است که نور آفتاب از سر آسمان برمیافتد.
هوش مصنوعی: از میدان جنگ تو تا آسمان، اثراتی به روی زمین افتاده است که نشاندهنده تغییرات ناشی از گرد و غبار سپاه است.
هوش مصنوعی: وقتی که فضای جهان به خاطر وجود سپاه تو تنگ و تنگتر میشود، از دیوار آسمان که سیاه و خونین است، به کمک میطلبم.
هوش مصنوعی: دل من از عشق تو پر شده است، درست مثل ساغری که وقتی پر از آفتاب میشود، روشنیاش دو چندان میشود.
هوش مصنوعی: ای آسمان! فرشتگان مقرب در بارگاه تو به قدری سر تعظیم فرود آوردهاند که پیشانیهایشان بر زمین ساییده شده است.
هوش مصنوعی: آفتاب از پیشانی آنها میتابد و روشنی میگیرد، بهگونهای که مانند ماهی که از نور آفتاب بهرهمند میشود، درخشش پیدا میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ستایش و تقدیر از خداوند نمیتواند به خوبی یا به اندازهای که شخصی مانند من شایستهاش هست، بیان شود. بنابراین، پس از این گفتار مختصر، بهتر است که دعا و یاد خدا را ادامه دهم.
هوش مصنوعی: از بخشش و مهربانی ولای تو در روز قیامت، حالتی برای من فراهم باشد که مانند ماهی درخشان و سفید، از بین تاریکیها و سیاهیها بیرون بیایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
[...]
به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
[...]
مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه
که با سعادت زهره است و باطراوت ماه
سعادتی که همه در روان گشاید طبع
طراوتی که همه بر خرد ببندد راه
اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود
[...]
ایا بهار من و عید نیکوان سپاه
چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه
بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام
برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه
میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل
[...]
تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست
به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه
چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست
اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه
ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.