گنجور

 
جویای تبریزی

بسکه شد لبریز مهر مصطفی اعضای من

همچو گلبن غرق گل گردید سرتا پای من

ای بهارستان دین از سجدهٔ درگاه تست

هشت جنت داغدار رشک هفت اعضای من

یاد خاک مرقدت تا سجده گاه دل شده

هست نور جبههٔ صبح از شب یلدای من

گرد راهت توتیای چشم اهل بینش است

نقش نعلین تو باشد دیدهٔ بینای من

گر خیالم جانب یثرب برد از راه شوق

محمل گل می شود مانند بو ماوای من

می تراود خون دل صد رنگ دور از مرقدت

از قدمگاه تو یعنی دیدهٔ بینای من

پرده لطف تو می پوشد گنه را روز حشر

مهر تو باشد نقاب روی عصیان های من

از بهار فیض نعتت گشته یا خیرالبشر

عندلیب منقبت گو طبع مدحت زای من

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خاقانی

آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من

از پری روئی مسلسل شد دل شیدای من

نیستم یارا که یارا گویم و یارب کنم

کآسمان ترسم به درد یارب و یارای من

دود آهم دوش بابل را حبش کرده است از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مولانا

پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من

غمگسار و همنشین و مونس شب‌های من

ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها

ای فکنده آتشی در جمله اجزای من

در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی

[...]

نسیمی

آن شهنشاهم که از نطق «هی العلیا»ی من

ما سوی الله نقطه ای آمد به زیر پای من

آفتاب وحدتم من زان که در صبح طلوع

کثرت ذرات شد پیدا ز نور رای من

اتحاد عین و غین عالم سر حروف

[...]

حسین خوارزمی

ماه من چون آگهی از ناله شب‌های من

رحمتی کن بر دل بیچاره شیدای من

زآتش سودایت ای شمع جهان افروز دل

سوختم پروانه وار و نیستت پروای من

گر ز روی لطف خاکپای خود خوانی مرا

[...]

محتشم کاشانی

با وجود وصل شد زندان حرمان جای من

برکنار آب حیوان تشنهٔ مردم وای من

باغبان کاندر درون بر دست گلچین گل نزد

دست منعش در برون صد تیشه زد بر پای من

سایه بر هر کس فکند الا من دوزخ نصیب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه