شمارهٔ ۲۱ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه الصلوات والسلام
فصل آن شد که بی سیر جهان پیرفلک
پیش چشم از مه و خورشید گذارد عینک
هر طرف از پی آرامش سلطان بهار
افکند سبزهٔ نورسته ز مخمل دوشک
دامن کوه کشد ابر بهاران از آب
کز رگ سنگ زده خون شقایق تیرک
مخمل سبزه شود خوابگه شاهد دشت
کوه بر سر کشد از ابر چو رندان کپنک
سوی غبرا که شد آراسته از گل، چو عروس
عشقبازانه زند چرخ ز انجم چشمک
سنبل و گل بهم آمیخته چون عارض و زلف
نسبت نسترن و لاله چو داغ است و نمک
بر گل از بسکه فتد گوهر شبنم هر صبح
شاخ گل تاج مرصع بنهد بر تارک
ندهد باد صبا تا زر گل را برباد
بسپرداری او خاسته از جا سپرک
تا به مهد چمن آسودگیش گردد بیش
شاخ پیچیده به غنداق ز غنچه کودک
از نسیم سحری سودن اوراق بهم
گرو حسن صدا برده ز طنبور و غچک
سبزه در صحن چمن تا جهد از جا می خواست
گلبن از ریشه به بازیچه دواند موشک
باغ مستغنی از احسان سحاب است امروز
موج گل داده طراوت به ریاحین یک یک
زر ازان جمع کند غنچه که شاید روزی
خرج سازد به نثار شه او رنگ فلک
برگ سوسن همه شد صرف زبان آرایی
تا شود مدح سگالندهٔ آن فخر ملک
شیر یزدان پسر عم نبی زوج بتول
هست کافر به یقین آنکه به او دارد شک
ای که با پایهٔ قدر تو بود اوج حضیض
هست در جنب شکوه تو بزرگی کوچک
کند با حدت تیغ دو زبانت تیزی
لنگ با پویهٔ یکران سبک سیرت تک
پیرو دین ترا قعر درک عرش برین
دشمن جاه ترا عرش برین قعر درک
پی در یوزهٔ انوار ز رایت هر روز
صبح از جیب ز خورشید برآرد صحنک
پنجه در پنجهٔ شیران جهان چون نکند
روبه از پشتی حفظ تو چو گردد شیرک
مسند جاه ترا عرش برین زیبد فرش
خیمهٔ قدر ترا پایهٔ کرسی دیرک
شحنهٔ شرع تو تا تیغ سیاست افراخت
بی سر و دم شده از پهلوی طنبور خرک
تا تواند شدن از عالم هستی بیرون
پر برآورد ز بیمت بط می چون اردک
بر زبان رفت اگر نام تو در بزم شراب
خون شد از بیم می ناب در اندام بطک
اگر انسان همگی لشکر شیطان باشند
راندش شحنهٔ حکم تو به ضرب دگنک
این دو مطلع که به مدح تو آمد به زبان
بی تکلف گهر گوش ملک شد هر یک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: فصل بهار فرارسیده و طبیعت در حال شکوفایی است. گیاهان و گلها در دشتها و کوهها جوانه زده و زیبایی خاصی به فضا بخشیدهاند. باد صبا به آرامی درختان را نوازش میکند و شاخ و برگها در حال جوانهزنی هستند. باغها پر از گلهای درخشان و خوشبواند و همه چیز به زندگی و شادابی دعوت میکند.
در این فصل، زیباییهای طبیعی به شدت با یکدیگر آمیخته شده و نغمههای خوش آواز و عطر گلها دلها را شاد میکند. همچنین، شاعر با اشاره به قدرت خداوند و جایگاه والای او، نیکان و بدخواهان را مورد بررسی قرار میدهد. او میگوید که شکی در قدرت و عظمت خداوند نیست و جایگاه او در دنیا قابل مقایسه با هیچکس نیست. در نهایت، با زبان شعر، جلال و زیبایی بهار به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده که جهان به مرحلهای رسیده است که پیر فلک (آسمان) با نگاهی به ماه و خورشید، عینک را بر چشم میگذارد. این نشاندهنده تغییرات و تحولات طبیعی و زمان است.
هوش مصنوعی: به هر سمتی برای آرامش پادشاه بهار، چمنی تازه و لطیف همچون مخمل بر روی زمین گسترده شده است.
هوش مصنوعی: ابرهای بهاری به دامن کوه میرسند و از آبهایی که از دل سنگها جاری شده و خون شقایق را به زمین میریزند، رشد میکنند.
هوش مصنوعی: در دشتها، سبزههای نرم و لطیف میآیند و محلی برای استراحت زیباییها میشوند. ابرها مثل افرادی شاداب، بر روی کوهها مینشیند و زیبایی طبیعت را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: به مقصدی پر از زیبایی و گلها، مانند عروسی که با عشق در میچرخد، آسمان هم به زیبایی ستارهها میدرخشد.
هوش مصنوعی: سنبل و گل به هم پیوستهاند، همانطور که چهره و مو به هم مربوطاند. نسبت نسترن و لاله هم مانند رابطه درد و نمک است، که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند و در کنار هم معنای زیبایی و تلخی را ایجاد میکنند.
هوش مصنوعی: هر صبح، به خاطر وجود شبنمهایی که روی گلها میافتند، شکوفههای گل مانند تاجی زیبا و درخشان بر سر خود دارند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به گلهای زرد آسیب نمیزند، زیرا او از جای خود برخواسته و آماده محافظت است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گلها در دامن چمن راحت و آسوده شکوفا شوند، شاخهها به مانند نوزادی در گهوارهای نرم و لابهلای غنچههای کودکانه پیچیده میشوند.
هوش مصنوعی: در صبح زود با وزش نسیم دلانگیز، ورقهای درختان به خاطر صدای زیبا که از طنبور و ساز دیگری میآید، به جنب وجوش آمدهاند.
هوش مصنوعی: در چمنزار، سبزهها که سعی دارند از زمین بیرون بیایند و رشد کنند، گلها را از ریشه به بازی گرفتهاند و حالتی دواندوان دارند.
هوش مصنوعی: امروز باغ به برکت باران، نیازمند کمک نیست و تمام گلها طراوت و زیبایی خاصی گرفتهاند.
هوش مصنوعی: غنچهای که در حال جمعآوری جواهر است، امیدوار است که روزی این جواهرات را برای زیبایی و زینت عشق خود خرج کند، بهگونهای که رنگ آسمان را به خود بگیرد.
هوش مصنوعی: برگ سوسن بهمنزلهى زیبایی و فخری است که فقط برای زیبا نویسی و ستایش به کار میرود، به طوری که فقط برای مدح و ستایش کسی که مقام والایی در مملکت دارد، استفاده میشود.
هوش مصنوعی: شیر یزدان، پسر عموی پیامبر، همسر حضرت فاطمه است. کسی که به او شک دارد، به یقین کافر است.
هوش مصنوعی: تو که در مقام و ارزش خود به اوج و کمال رسیدهای، همه چیز در برابر شکوه و عظمت تو کوچک و ناچیز به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: با تیزی و قدرت زبانت، به راحتی میتوانی حرکات تند و سریع را انجام دهی، همانطور که با چابکی و سبکی خود به جلو میروی.
هوش مصنوعی: اگر به پیروی از دین خود بپردازی، حتی در پایینترین جایگاهها، به مقامهای بالا دست پیدا میکنی؛ در حالی که اگر در مقامهای بالا باشی ولی از دین دور شوی، به پایینترین مراحل سقوط میکنی.
هوش مصنوعی: هر روز صبح، نورهای درخشان از دامن خورشید به بیرون میآید و زیبایی را به آسمان میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر در برابر شجاعت و قدرت دنیا به مبارزه نپردازی، چگونه میتوانی از خود محافظت کنی؟ مانند یک شیر کوچک، باید آماده باشی تا در مواقع خطر از خود دفاع کنی.
هوش مصنوعی: با توجه به جایگاه و مقام تو، عرش آسمان هم به تو میآید و فرش خیمهی ارزش و کرامت تو، مانند ستونی محکم خواهد بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قوانین شرع تو به فزونی و قدرت رسید، وضعیت به گونهای شد که همه چیز به هم ریخت و مشکلاتی ایجاد شد.
هوش مصنوعی: به توانایی پرواز از دنیای مادی اشاره دارد، مانند پرندهای که از زمین برخاسته و به آسمان میرود، مشابه اردکی که با اعتماد به نفس و آزادی خود را از آب بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: اگر در مجالس شادمانی نام تو بر زبان آید، نگرانی از می ناب باعث میشود که بدن بُتک به خون بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر تمام انسانها تحت تأثیر شیطان قرار بگیرند، باز هم اراده و قدرت تو میتواند آنها را با دست کلیدی و مطمئن کنترلی، به مسیر درست هدایت کند.
هوش مصنوعی: این دو مطلع که به ستایش تو آمده، به راحتی و بیتکلف درخشش و ارزش بیان آنها به اندازهی گوهر و زیور خالص است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیروی خردت روی ظفر بنماید
که خرد بر سپه هستی تو هست یزک
بخرد راه توان برد بسوی درجات
که خدا گفت که عاقل نبود زاهل درک
رو هنر جمع کن از تفرق مال منال
[...]
ای دلِ ریشِ مرا با لبِ تو حقِّ نمک
حق نگه دار که من میروم، الله مَعَک
تویی آن گوهرِ پاکیزه که در عالمِ قدس
ذکرِ خیرِ تو بُوَد حاصلِ تسبیحِ مَلَک
در خلوصِ مَنَت ار هست شکی، تجربه کن
[...]
گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک
کی فرود آورد از کبر دگر سر به فلک
ماه از عارض تو منفعل و آب خجل
شد و دادند گواهی ز سما تا به سمک
پستهٔ شور زند با لب شیرین تو لاف
[...]
زیروائی که بود گرم و به او نان تنک
مرهم سینه مجروح بود روز خنک
صحن ماهیچه پر قیمه اگر دست دهد
خرم آن جان گرانمایه که دریافت سبک
جان کند تازه کنون خربزه ابدالی
[...]
باز نوبت زن دی بر افق کاخ فلک
میزند نوبت من ادر که البرد هلک
باز لشگر کش برد از بغل قلهٔ کوه
میدواند به حدود از دمه چون دود برگ
باز از پرتو همسایگی شعلهٔ نار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.