اوستاد زمان ملک فخرا
که خرد وصف او نیارد گفت
بود چون گنج فضل دانش و علم
ز آن سبب رخ به زیر خاک نهفت
قدر او را کسی نمی دانست
رفت از کیسهٔ عزیزان مفت
شد ازین غمکدهٔ به سوی لحد
رفت و در جامه خواب راحت خفت
در بهشت از نسیم لطف اله
غنچه های امید او بشکفت
چه نتایج ازو به دهر نماند
گوهر بکر سعی از بس سفت
رفت چون زیر خاک حورالعین
لحدش را به زلف مشکین رفت
سال تاریخ رحلتش را عقل
«از ملک بود ملک فضل» بگفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت
تار چون گور و تنگ چون دل زفت
خوش ندیمی ست راست باید گفت
همه علمست آشکار و نهفت
تو چه دانی چه در معنی سفت
اندر آن دم که «لی مع الله» گفت
من به الماس طبع تا بزیم
گوهر مدحت تو خواهم سفت
تو عطا گر دهی و گر ندهی
بالله ار جز ثنات خواهم گفت
با خیالِ مکارمت ننهفت
این شکایت ز تو بخواهم گفت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.