گنجور

 
فیض کاشانی

یک نگاه از تو و در باختن جان از من

یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من

جان بکف منتظر عید لقایت تا کی

روی بنمای جمال از تو و قربان از من

سینه بهر هدف تیر غمت چاک زدم

ناوک غمزه ز تو هم دل و هم جان از من

بغمم گر تو شوی شاد و بمرگم خشنود

بخوشی خوردن غم دادن صد جان از من

همه شادی شوم ار شاد مرا میخواهی

ور غمین جور ز تو ناله و افغان از من

بوصالم چو دهی بار ز تو جلوهٔ ناز

بفراق امر کنی خوی بهجران از من

هرچه خواهی تو ازو فیض همان میخواهد

هر چرا امر کنی بردن فرمان از من

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کلیم

نه همین می رمد آن نوگل خندان از من

می کشد خار درین بادیه دامان از من

با من آمیزش او الفت موج است و کنار

روز و شب با من و پیوسته گریزان از من

قمری ریخته بالم به پناه که روم

[...]

جویای تبریزی

شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من

لب خندان ز تو و دیدهٔ گریان از من

سرکشی از تو و ناز از تو تغافل از تو

عجز و زاری و دل و دین و سر و جان از من

چه ضرر می رسد از گریهٔ من ناصح را

[...]

نیر تبریزی

بخطا میرمد آن نرگس فتان از من

که بیک غمزه توان برد دل آسان از من

منت ابر بهار است ز باران سرشگ

بیرخت بر سر یکدشت مغیلان از من

تخم صبرم بدل ای پیر جهاندیده مکار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نیر تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه