یک نگاه از تو و در باختن جان از من
یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من
جان بکف منتظر عید لقایت تا کی
روی بنمای جمال از تو و قربان از من
سینه بهر هدف تیر غمت چاک زدم
ناوک غمزه ز تو هم دل و هم جان از من
بغمم گر تو شوی شاد و بمرگم خشنود
بخوشی خوردن غم دادن صد جان از من
همه شادی شوم ار شاد مرا میخواهی
ور غمین جور ز تو ناله و افغان از من
بوصالم چو دهی بار ز تو جلوهٔ ناز
بفراق امر کنی خوی بهجران از من
هرچه خواهی تو ازو فیض همان میخواهد
هر چرا امر کنی بردن فرمان از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات ترانهای عاشقانه هستند که به احساسات عمیق و دوطرفه عشق میپردازند. شاعر از محبوبش خواسته تا با نگاهش جان او را تحت تأثیر قرار دهد و میگوید که منتظر دیدار اوست. او از شدت عشقش، خود را قربانی میکند و از تیر غمزه محبوبش نیز رنج میبرد. اگر محبوب شاد باشد، شاعر نیز باید شاد شود، با وجود این که خود غمگین است. در نهایت، شاعر تأکید میکند که هر چیزی که محبوب بخواهد، او نیز خواستهاش را انجام میدهد و آماده است تا هر فرمانی را اطاعت کند. این متن به صورت عمیق نشاندهنده دلبستگی و اطاعت عاشقانه است.
هوش مصنوعی: نگاهی از جانب تو کافی است تا جانم را از دست بدهم و یک اشاره از تو باعث میشود که فرمانت را بپذیرم.
هوش مصنوعی: من با جان و دل منتظر روزی هستم که دوباره تو را ببینم و زیباییهای تو را تماشا کنم، و در این میان تمام وجودم را فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: زود قلب و جانم را برای عشق تو در هم شکستم، زیرا چشمان فریبای تو، هم دل و جانم را تحت تاثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر تو خوشحال باشی و من غمگین، یا حتی اگر مرگ من تو را خوشنود کند، من هرگز نمیتوانم خوشی تو را ببینم. غم دادن به من برابر است با از دست دادن جانهای بسیاری.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی من شاد باشم، باید خودت هم شاد باشی. اگر غمگینی، پس از من فقط ناله و افسوس بر میآید.
هوش مصنوعی: وقتی به من لطف میکنی و قهر و ناز نشان میدهی، ناچار میشوم که با فراق و جدایی زندگی کنم و دلتنگیام را با دوری از تو تحمل کنم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از او بخواهی، او هم همان را برای تو میخواهد. هر دستوری که بدهی، باید از من پیروی کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه همین می رمد آن نوگل خندان از من
می کشد خار درین بادیه دامان از من
با من آمیزش او الفت موج است و کنار
روز و شب با من و پیوسته گریزان از من
قمری ریخته بالم به پناه که روم
[...]
شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من
لب خندان ز تو و دیدهٔ گریان از من
سرکشی از تو و ناز از تو تغافل از تو
عجز و زاری و دل و دین و سر و جان از من
چه ضرر می رسد از گریهٔ من ناصح را
[...]
بخطا میرمد آن نرگس فتان از من
که بیک غمزه توان برد دل آسان از من
منت ابر بهار است ز باران سرشگ
بیرخت بر سر یکدشت مغیلان از من
تخم صبرم بدل ای پیر جهاندیده مکار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.