بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن
خود را به آن نگار مصاحب شراب کن
بسیار بسته است ز حسن صفا به خویش
آیینه را به آتش رخسار آب کن
بشکن به چهره دستی می گوشهٔ نقاب
خون جگر به جام مه و آفتاب کن
بی طاقتی بس است ترا بال و پر چو موج
آسودگی مجوی دلا اضطراب کن
می بر زبان ز صحبت دونان فتاده است
زنهار از مصاحب بد اجتناب کن
این عقده ها که در دلم افکنده ای به ناز
ظالم به کار طرهٔ پرپیچ و تاب کن
شیرازه تا نباخته مجموعهٔ وجود
بشکن ز غم دلت، ورقی انتخاب کن
جویا مرا ز من به نمک چش گرفته است
حسن برشتهٔ دل مردم کباب کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی معشوق و احساسات عاشقانه خود اشاره میکند. او از معشوق میخواهد که لحظهای لب به بوسه بگشاید و ارتباطی عمیقتر برقرار کند. شاعر به زیبایی و جاذبههای معشوق اشاره دارد و میگوید که باید از غم و بیطاقتی دوری جست و به دنبال آسودگی نبود. همچنین به خطر دوستی با افراد بد و تأثیر منفی آنها هشدار میدهد. در نهایت، او به اشکال مختلف عشق و عواطف خود اشاره کرده و از معشوق میخواهد که به دلش توجه کند و جواهر وجود او را بشناسد. شعر با تمهای عشق، زیبایی و اضطراب احساسی پر شده است.
هوش مصنوعی: به گوشهای از لب خوشرنگ او نگاه کن و خودت را به آن معشوقی بده که همراه با شراب است.
هوش مصنوعی: بسیار زیبایی و صفای درونت باعث شده که آینه به خاطر درخششت به آتش بیفتد. برای آنکه جمال تو نمایان شود، باید خودت را همچون آبی در آتش بیابی و خود را به نمایش بگذاری.
هوش مصنوعی: به چهرهی معشوق، دستی بزن و نقابش را کنار بزن تا خون دل را به جام ماه و آفتاب تبدیل کنی.
هوش مصنوعی: بی حوصلگی را کنار بگذار، چرا که بال و پر تو مانند امواج دریا ناپایدار است. دل خود را از جستجوی آرامش فارغ کن و به هیجان و تلاطم ادامه بده.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب از گفتوگو با انسانهای پست و بیارزش تأثیر گرفته است. پس مراقب باش و از همراهی با افراد بد دوری کن.
هوش مصنوعی: این دل شاکی از دردها و عذابهایی است که به خاطر تو به خود گرفتهام. ای بیرحم، خواهش میکنم با زیبایی و جذبهات این غمها را پررنگتر کن و به زندگیام رنگ و بویی تازه ببخش.
هوش مصنوعی: تا زمانی که وجودت از هم نپاشیده است، برای خودت یک ورق از زندگیات را انتخاب کن و غم دلت را فراموش کن.
هوش مصنوعی: از من بپرس که چرا چشمان خوشگل تو شربتی از عشق و شور در دل مردم ایجاد کرده است. این دل مردم در آتش عشق تو به کباب تبدیل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن
برگ صبوح ساز و قدح پر شراب کن
خورشید را ز برج صراحی طلوع ده
وانگه ز ماه نو طلب آفتاب کن
خاتون بکر مهوش آتش لباس را
[...]
هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن
برخیز و عزم آن در میمون جناب کن
ساکن روا مدار تن سایه خسب را
جنبش چو ذره در طلب آفتاب کن
تا چون ستاره مشعله دار تو مه شود
[...]
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشههای دیدهٔ ما پرگلاب کن
ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
[...]
ساقی! نسیم وقت گل آمد شتاب کن
باب الفتوح میکده را فتح باب کن
در وجه باده خرقه پشمین ما ببر
مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن
بر دور عمر و گردش چرخ اعتماد نیست
[...]
ساقی بیا و جام طرب پرشراب کن
بیدار باش و دیدهٔ غفلت به خواب کن
ای آفتاب کشور خوبی! به وقت صبح
خاطر منور از می چون آفتاب کن
گر بایدت شراب، بیا خون من بخور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.