در دیار همتم فرش است گوهر بر زمین
افکند یاقوت را دستم چو اخگر بر زمین
در هوای عل میگونش شراب رنگ گل
ترسم از موج تپش ریزد ز ساغر بر زمین
می رسد افتادگان را فیض عالی همتان
پرتو افکن گشته دایم مهر انور بر زمین
تا قیامت برنخیزد همچو نقش پا ز جای
چون به روز عجز ما افتد ستمگر بر زمین
می رسد در یک نفس جویا! به معراج قبول
هر که بگذارد براه بندگی سر بر زمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که اینجا از سرافرازان نهد سر بر زمین
خط ز خجلت کم کشد در روز محشر بر زمین
هر طرف جولان کند آن نازپرور بر زمین
ریزد از پای نگارین رنگ محشر بر زمین
بس که در یک جا ز شوخی ها نمی گیرد قرار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.