گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

سالکانی که به خورشید رخت دل بستند

شبنم آسا به نگه سوی تو محمل بستند

به طپش از قفس، امید رهایی غلط است

این طلسمی است که بر بازوی بسمل بستند

رنگ شادی به رخ از پهلوی دل چشم مدار

این حنا غنچهٔ گل را به انامل بستند

رهروانی که فروماندهٔ استدلالند

سدی از سنگ نشان در ره منزل بستند

می زند سرو روانت به صنوبر پهلو

بسکه بر قد تو ارباب نظر دل بستند

دل بدادند کسانی که به دریا، جویا!‏

غالبا زورق امید به ساحل بستند

 
 
 
صائب تبریزی

بال پرواز خود آن مردم غافل بستند

که به زنار علایق کمر دل بستند

جلوه موج سراب است جهان در نظرش

چشم حق بین کسی را که ز باطل بستند

در جنت نگشایند به رویش فردا

[...]

اسیر شهرستانی

عشق نگشوده طلسمی است که بر دل بستند

آه از این عقده آسان که چه مشکل بستند

گر چه صید قفسم کی روم از خاطر دام

در هواداری من عهد به یک دل بستند

عشق موجی است که ساغر کش گرداب فناست

[...]

بیدل دهلوی

آرزو سوخت نفس آینهٔ دل بستند

جاده پیچید به خود صورت منزل بستند

حیرت هر دو جهان درگرو هستی ماست

یکدل ینجا به صد آیینه مقابل بستند

پیش از ابجاد، فنا آینهٔ ما گردید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه