گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

آنانکه میل وصل تو خود کام می کنند

آخر ز بوسه صلح به پیغام می کنند

یک قطره خون از مژهٔ غم چکیده ایست

آنرا که عاشقان تو دل نام می کنند

مستان به رنگ شیشهٔ ساعت ز رفتنت

گرد کدورت از دل هم وام می کنند

یابند لذت شکر از سرکهٔ جبین

آنانکه خو به تلخی دشنام می کنند

قفلی ز سعی بر در روزی نهاده اند

آن غافلان که در طلب ابرام می کنند

اغیارگر شوند همه لب هلال وار

دل خوش ز بوسهٔ لب آن بام می کنند

آزادگان که دست ز صهبا کشیده اند

مستی ز تلخی غم ایام می کنند

جمعی که چون عقیق یمن پاک گوهراند

خون می خورند و آرزوی نام می کنند

جویا نیافتند ز وسعتگه قفس

ذوقی که عاشقان بخم دام می کنند

 
sunny dark_mode