آتش به مغزم از می احمر گرفته است
این پنبه از فروغ گهر درگرفته است
آتش ز اشک در مژه تر گرفته است
این رشته از فروغ گهر در گرفته است
نخل خزان رسیده اگر نیستم، چرا
هر پاره از دلم ره دیگر گرفته است؟
دل در میان داغ جگرسوز گم شده است
این بحر را سیاهی عنبر گرفته است
دلها به جای نامه اعمال می پرند
آفاق، رنگ عرصه محشر گرفته است
تیغ تو غوطه در جگر آتشین زده است
ماهی نگر که خوی سمندر گرفته است
مژگان به هم نمی زند از آفتاب حشر
آیینه ای که عکس تو در بر گرفته است
صد پیرهن عرق نگه شرم کرده است
تا با تو آشنایی ما در گرفته است
تا آب زندگی دو قدم راه بیش نیست
آیینه پیش راه سکندر گرفته است
زان روی آتشین که دو عالم نقاب اوست
بر هر دلی که می نگرم در گرفته است
داغ است چرخ از دل پر آرزوی ما
از عود خام ما دل مجمر گرفته است
خونم که می شکافت به تن پوست چون انار
در تیغ او قرار چو جوهر گرفته است
صائب چراغ زندگی ماست بی فروغ
تا داغ، سایه از سر ما برگرفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تجربههای درونی و عاطفی شاعر اشاره دارد. شاعر به احساسات شدید و دردناک خود پرداخته و از آتش عشق و دلتنگی میگوید. او در میان غم و سختیها، به جستجوی نور و زندگی است. تمثیلهایی چون "آتش به مغزم" و "دل در میان داغ جگرسوز" نشاندهندهٔ تلاطم روحی اوست. همچنین، شاعر ارتباطات عمیق انسانی و رابطهاش با معشوق را به تصویر میکشد، و در عین حال از سختیهایی که بر او رفته، سخن میگوید. نهایتاً، او بیان میکند که این احساسات و تجربیات، او را در جستجوی نور و حقیقت زندگی نگه داشته است.
هوش مصنوعی: ذهن من از شراب قرمز داغ شده است و این پنبه به خاطر درخشش گوهر، آتش گرفته است.
هوش مصنوعی: اشکهای چشم مانند آتش در مژهها میسوزد و این احساس عمیق، درخشش و زیبایی آن گوهر را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگرچه من به پایان دوران خود رسیدهام، اما چرا هر بخش از قلبم در مسیر دیگری حرکت میکند؟
هوش مصنوعی: دل به شدت داغ و آتشین است و در این میان، دلتنگی و غم به سراغش آمده است. این دریا پر از تاریکی و مشکلات شده است.
هوش مصنوعی: دلها به جای اینکه نامهای از کارهای خوب و بدشان داشته باشند، به سوی آفاق میجهند و حالتی شبیه به روز قیامت به خود گرفتهاند.
هوش مصنوعی: تیغ تو همچون آتش، در دل ماهی فرورفته است. نگاه کن، زیرا که ماهی حالتی شبیه به سمندر پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: مژگان او به هم نمیخورد، زیرا آفتاب درون آینهای که تصویر تو را در خود دارد، در حال تابیدن است.
هوش مصنوعی: بسیاری از ویژگیها و زشتیها به خاطر دوستی و آشنایی با تو پنهان شده و برای حفظ آبرو، خود را به سختی نگه داشتهاند.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به آب حیات تنها دو قدم فاصله وجود دارد و در این مسیر، آیینهای که نشاندهنده تلاشها و achievements سکندر است، قرار دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر چهره آتشینی که در دو جهان پنهان است، بر هر دلی که نگاه میکنم، احساس میکنم که عشق او در آنجا وجود دارد.
هوش مصنوعی: آسمان از خواستههای ما پر از رنج و غم است و از بخاری که از دل ما برمیخیزد، آتش به جانش افتاده است.
هوش مصنوعی: خونم که مانند انار در زیر پوست میترکد، در برابر تیغ او مانند جوهر ماندگار شده است.
هوش مصنوعی: زندگی ما مانند چراغی است که خاموش و بینور شده است، زیرا دردی بزرگ ما را تحتالشعاع قرار داده و سایهاش را از سر ما برداشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امشب، چراغ مجلس ما، در گرفته است
در تاب رفته و سخن، از سر گرفته است
پروانه چون مجال برون شد ز کوی دوست
یابد بدین طریق، که او در گرفته است
ظاهر نمیشود، اثر صبح گوییا
[...]
زلف تو رنگ و بوی ز عنبر گرفته است
لعل لب تو شیر ز شکر گرفته است
با ما چنان که بود دلت، نیست این زمان
آیینه ی تو صورت دیگر گرفته است
مکتوب وصل را دلم از شوق همچو طفل
[...]
از سوز سینه مغز سرم در گرفته است
باز چو شمع سوختن از سر گرفته است
تیر گرفت بر سخنم کی رسد چو تیغ
طبعم زره به دوش زجوهر گرفته است
تا مهر اوست انجمن افروز خاطرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.