قانع شده ست دل به تمنای او مرا
در سر بس است شورش سودای او مرا
در عشق پای تا به سرم خون شد و چکید
از بس فشرده پنجهٔ گیرای او مرا
کی در حریم کعبهٔ مقصود ره دهد
از خود برون نکرده تمنای او مرا
در حیرتم که جان به کجایش فدا کنم
از بس گرفته شوق سراپای او مرا
پیش از نگه به گلشن دیدار می رسم
از جای برده شوق تمنای او مرا
جویا به رنگ لاله ز بخت سیه مدام
در خون نشانده داغ تمنای او مرا
خط سبز خو برویان یاد می آید مرا
یعنی از جوش بهاران یاد می آید مرا
کرده جا در تنگنای سینه ام یک شهر غم
مصر دردم از عزیزان یا دمی آید مرا
اختلاط جام و مینا هر کجا بینم بهم
گرمخونیهای مستان یاد می آید مرا
چون به یاد آن گل رخسار می نالد دلم
از بهار و عندلیبان یاد می آید مرا
هر کجا بینم به خاک افتاده برگ لاله ای
لخت دل با داغ حرمان یاد می آید مرا
گرم شوخی سرمه را بینم چو در چشم بتان
گرد میدان صفاهان یاد می آید مرا
صحبت تسلیم را جویا کنم چون آرزو
دامن تخت سلیمان یاد می آید مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت به عشق و تمایل خود به محبوب اشاره میکند. او احساس میکند که دلش به تمنای محبوب قانع شده و از شور و شوق عشق پر است. در ادامه، شاعر به عواطف شدیدش در مورد عشق میپردازد و بیان میکند که جانش را فدای محبت او میکند. او در حیرت است که چگونه میتواند عشق را که در وجودش جای دارد، به کجا تقدیم کند.
شاعر همچنین از دلتنگی و غم درونی خود میگوید و به یادآوری تصاویر و نمادهای زیبایی که او را به یاد محبوبش میاندازد، اشاره میکند. از باغ و گلها و خاطرات شیرین گذشته یاد میکند و هر چیزی که ببیند، او را به یاد محبوبش میاندازد. در نهایت، او به یاد تخت سلیمان و آرزوهایی که در دل دارد، فکر میکند و احساس میکند که دلتنگی و شهادت عشق همواره او را احاطه کرده است.
هوش مصنوعی: دل من به آرزوی او راضی شده و دیگر این شور و هیجان برای عشق او در درونم کافی است.
هوش مصنوعی: در عشق، تمام وجودم پر از خون شد و به خاطر شدت احساسم، از فشار دستان او، خون ریختم.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند در مکان مقدس کعبهٔ هدف، راهی به من نشان دهد؟ من خود را از خواستهام دور نکردهام.
هوش مصنوعی: در حیرت هستم که برای عشق او کجا جانم را فدای او کنم، زیرا تمام وجودم پر از شوق و محبت به اوست.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به دیدار او بروم، اشتیاق و تمناهای او مرا از جایم حرکت میدهند و به گلشن میبرند.
هوش مصنوعی: من از سرنوشت شوم خود همیشه دردم را با رنگ لاله میجویم و نشان دلتنگی و آرزوی او بر دلم نشسته است.
هوش مصنوعی: وقتی به رنگ سبز درختان و گیاهان نگاه میکنم، یاد بهار و تازگی آن برایم زنده میشود.
هوش مصنوعی: در سینهام جایی کوچک پر از غم و اندوهی است که مانند یک شهر بزرگ احساس میشود. درد من از عزیزانم است و گاهی لحظاتی برایم پیش میآید که این احساسات را بهتر درک کنم.
هوش مصنوعی: هر جا که اختلاط جام و مینا را ببینم، یاد همدلی و صمیمیت مستان به ذهنم میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد آن گل و زیباییاش میافتam، دلم به وجد میآید و به یاد بهار و پرندگان خوشخوان میافتم.
هوش مصنوعی: هر جا که برگ لالهای را بر روی زمین ور افتاده ببینم، دلام با احساس درد و حسرت پر میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که سرمه را در چشمان بتی میبینم، به یاد زیباییهای میدان نقش جهان در اصفهان میافتم.
هوش مصنوعی: میخواهم در مورد تسلیم صحبت کنم، زیرا وقتی به این موضوع فکر میکنم، یاد آرزویی میافتم که دامن تخت سلیمان را به یادم میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد ذوق خاکساری اول هوس مرا
بیرون کشید جذبه دام از قفس مرا
ساقی ز ابر شیشه خرابم بهار کو
تا جام می شود ثمر پیشرس مرا
پرواز می کنم که گرفتار گشته ام
[...]
سروم دهد چه جلوه بشوخی خرام را
محو خرام خویش کند خاص و عام را
خورشید آسمان زندش بوسه بر رکاب
آرد بزین چو توسن زرین لگام را
ساقی ز روی دختر رز پرده برفکن
[...]
زین پس به کار ناید رطل و سبو مرا
ساقی به خم می بنشان تا گلو مرا
لخت جگر کباب کنم خون دل شراب
کاین بد غرض ز امر کلوا و اشربوا مرا
من هر چه باده نوش کنم نور جان شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.