شد ذوق خاکساری اول هوس مرا
بیرون کشید جذبه دام از قفس مرا
ساقی ز ابر شیشه خرابم بهار کو
تا جام می شود ثمر پیشرس مرا
پرواز می کنم که گرفتار گشته ام
بال گشاده است شکار قفس مرا
عمری به خون تپیدم و کس باخبر نشد
از بسکه سوخت در تپش دل نفس مرا
بیجا اسیر رنجه شدی در سفارشم
کی عشق می گذاشت به امید کس مرا
گر نمی داشت غمش تنگ در آغوش مرا
زود می داد به طوفان جنون جوش مرا
گر دراین باغ ادب را ثمری خواهد بود
می رساند به نوایی لب خاموش مرا
گاه مستم ز می حیرت و گه مخمورم
در نظر می کند از بسکه فراموش مرا
آب و رنگ چمنش سایه پرواز من است
حیف نشناخته آن سرو قباپوش مرا
از خیال نگهت باغ و بهاری شده ام
برده هر لحظه به رنگ دگر از هوش مرا
سخن عشقم و افسانه دردم نام است
جای رحم است برآن کس که کند گوش مرا
می شوم آب که آرم به زبان نامش اسیر
داده تعلیم حیا آن لب خاموش مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد احساسات عمیق شاعر نسبت به عشق و زندگی است. او از کشش و جذبه عشق صحبت میکند که مانند دام او را از قفس آزادی بیرون میکشد. شاعر به سراغ ساقی میرود تا به او بگوید که چگونه شراب میتواند به زندگیاش طراوت ببخشد. او از حالتی پروازگونه و بحرانی در وجودش صحبت میکند و از سالهای طولانی رنج و درد که کسی آن را درک نکرده، ابراز نگرانی میکند.
شاعر در طول شعر به فراز و نشیبهای عشق و احساساتش اشاره میکند و بیان میکند که عشق و زیبایی خاصی دارد که او را به رنگها و حالات مختلف میکشاند. در نهایت، او به اهمیت جملات عاشقانهاش و یادآوری نام معشوق میپردازد و به نوعی از حیا و خاموشی یاد میکند که در دل دارد. این شعر یک بیان عمیق از تنهایی، عشق و جستجوی معنا در زندگی است.
هوش مصنوعی: احساس تواضع و فروتنی من باعث شد که آرزو و اشتیاقی در من به وجود بیاید و مرا از قید و بندهای محدود کنندهام آزاد کند.
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، از ابرها (که نماد غم و اندوه است) به من بگو کجاست بهار که شیشهی خراب و شکستهام را پر کند، تا می و خوشیام مثمر ثمر شود و آیندهام را روشن کند.
هوش مصنوعی: من در تلاش برای آزادی و رهایی هستم، اما در دام گرفتار شدهام. در حالی که بالهای من باز است، اما قفس من در انتظار من است.
هوش مصنوعی: سالها در رنج و عذاب بودهام و هیچکس از حال من خبر نداشته است، زیرا آنقدر قلبم سوخته که نفسام به زحمت در میآید.
هوش مصنوعی: به طور نامعقولی زحمت کشیدی و خود را گرفتار کردهای، در حالی که عشق هیچ زمانی به خاطر کسی در آرزوی من نمیماند.
هوش مصنوعی: اگر غم او در آغوشم نمیبود، به زودی طوفان جنونم را رها میکرد.
هوش مصنوعی: اگر در این باغ ادب ثمری وجود داشته باشد، آن را به صدای لب خاموش من میرساند.
هوش مصنوعی: گاهی به حدی از نوشیدنی سرمست میشوم که در حیرت به سر میبرم و گاهی دیگر آنچنان مست هستم که فراموش میکنم کسی در نظرم هست.
هوش مصنوعی: آب و رنگ چمن، نمایانگر پرواز آزاد من هستند، اما افسوس که آن سرو خوشپوش، مرا نشناخته است.
هوش مصنوعی: از فکر زیبایی تو، مانند یک باغ پر از بهار شدم و هر لحظه به رنگ و حالتی تازه دچار شدم و از خود بیخود شدم.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که صحبتها و احساسات عاشقانهام به نوعی افسانه و داستان درد من تبدیل شدهاند. آن کس که به حرفهای من گوش میدهد، سزاوار ترحم و دلسوزی است.
هوش مصنوعی: من مانند آب میشوم تا نام او را بر زبان بیاورم، اما به خاطر آموزهی حیا، آن لب خاموش من را اسیر کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قانع شده ست دل به تمنای او مرا
در سر بس است شورش سودای او مرا
در عشق پای تا به سرم خون شد و چکید
از بس فشرده پنجهٔ گیرای او مرا
کی در حریم کعبهٔ مقصود ره دهد
[...]
سروم دهد چه جلوه بشوخی خرام را
محو خرام خویش کند خاص و عام را
خورشید آسمان زندش بوسه بر رکاب
آرد بزین چو توسن زرین لگام را
ساقی ز روی دختر رز پرده برفکن
[...]
زین پس به کار ناید رطل و سبو مرا
ساقی به خم می بنشان تا گلو مرا
لخت جگر کباب کنم خون دل شراب
کاین بد غرض ز امر کلوا و اشربوا مرا
من هر چه باده نوش کنم نور جان شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.