کیست آن لعبت مغرور که رعناست زبس
همه کس را سر او هست و درونی سرکس
من برآنم که ره عشق تو گیرم در پیش
گر بدانم که دو صد غالیه دارد در پس
یار اگر نیست وفادار چه فرق از اغیار
باغ اگر نیست طربزا چه تفاوت زقفس
چند گوئی نفسی باش زمعشوق صبور
کی بعشاق بود دور زمعشوق نفس
بر رخ صافی تو رنگ بماند زنگاه
برتن نازک تو خاز خلد از اطلس
تا دلم عاشق رخسار توشد نشناسم
بند از پند و نشاط ازغم و نسرین از خس
همه را گر هوس از تست مرا عشق ازتست
چکنم طفلی و نشنا خته عشق و هوس
بلعجب بین که چو زد شمع توام شعله بجان
رود از دیده جیحون همه دم رود ارس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی معشوق است. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود صحبت میکند و میگوید که همه بر سر او شوق و آرزو دارند. او میخواهد راه عشق را در پیش گیرد و در عین حال به وفاداری و تفاوت بین یار و دیگران اشاره میکند. همچنین احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند و میگوید که عشق واقعی فراتر از هوس است. در نهایت، شاعر به شمعی اشاره میکند که با زیبایی معشوقش روشن شده و این زیبایی تأثیر عمیقی بر او دارد.
هوش مصنوعی: کیست آن دختر زیبا که به خاطر جذابیتش همه به او دل بستهاند و درونش را نیز به خوبی میشناسند؟
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که در مسیر عشق تو گام بردارم، حتی اگر بدانی که در این راه با دشواریها و مشکلات زیادی روبرو خواهم شد.
هوش مصنوعی: اگر یار وفادار نباشد، چه فرقی با دیگران دارد؟ اگر باغ سرشار از خوشی و شادمانی نباشد، چه تفاوتی با قفس دارد؟
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی بگویی که به خاطر معشوق، صبور باش؟ چرا که عشقورزیدن از معشوق دوری نمیکند.
هوش مصنوعی: بر چهره ی زیبا و پاک تو اثری باقی میماند، مانند رنگی که بر تن لطیف و نازک تو از بهشت و پارچهی نرم و نفیس نشسته است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دلم به عشق چهره تو مشغول است، دیگر نه به نصیحت اهمیت میدهم و نه خوشی و غم را احساس میکنم و نه تفاوتی بین گل نسرین و گیاه خس قائل میشوم.
هوش مصنوعی: همه به دنبال هوس هستند، اما عشق من از توست. چه کار باید بکنم، وقتی که هنوز عشق و هوس را نمیشناسم؟
هوش مصنوعی: عجب است که وقتی شمع وجود تو روشن میشود، شعلهاش جان را از چشمها میبرد و هر لحظه مانند جیحون به سوی ارس جاری میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درگه خلق همه زرق و فریبست و هوس
کار درگاه خداوند جهان دارد و بس
هر که او نام کسی یافت ز آن درگه یافت
ای برادر کس او باش و میندیش از کس
بندهٔ خاص ملک باش که با داغ ملک
[...]
بنده خاص ملک باش که با داغ ملک
روزها ایمنی از شحنه و شبها ز عسس
هر که او نام کسی یافت، از این درگه یافت
ای برادر کس او باش و میندیش ز کس
بلبل گلشن قدسم شده از جور فلک
بیگنه بسته زندان و گرفتار قفس
آمده روضه فردوس برین مانده بجای
گل سیراب و سمن ساخته از خار و ز خس
نه چو بلبل منم آن سدره نشیمن شهباز
[...]
عشق داریم بدیدار تو ایجان بهوس
نکنم از غم دیدار تو جاویدان بس
مردم دیده عشاق تو را می بینم
روشن است از مه رخسار تو چشم همه کس
عشق دریاست بر او هر دو جهان کف باشد
[...]
شد ز خط لعل تو ایمن ز شبیخون هوس
در شب تار بود شهد مسلم ز مگس
در حرامی است اگر باده نشاطی دارد
دختر رز به حلالی نشود قسمت کس
نفس را غفلت دل باعث جرأت گردد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.