تیغ هلال تافت چو شوال را ز کف
ماه صیام را سپر افتاد از کتف
پر باده گشت شاهدِ مهپاره را ایاغ
خود باد ماند زاهد بیچاره را به کف
تا کی غراب بلبل گلدستههای شهر
وز نعره عذرخواه خطیئات ما سلف
امسال سلخ مه بتر اوقات تلخ کرد
مجموع روزه یک طرف و سلخ یک طرف
ای ماه از من و رمضان قصهای شنو
تا گوش تو شود گهر آمیز چون صدف
ده روز پیش از آنکه دمد روزه را هلال
مصروعوش لبم ز تمارض فشاند کف
خادم چو دید حال من این گونه رفت و زود
آورد سوی خانه طبیبی به صد لطف
آنگه طبیب کرد چو دقت به نبض من
خورد از دروغ بر طمع سیم و زر اسف
گفت این بود تبی که شود منتهی به دق
باید دو بیست روز خورد می به نای و دف
پر شد دلم ز وجد ولیکن ز روی زرق
گفتم که ای ز پشت فلاطون بهین خلف
حاشا که من شراب خورم خاصه در صیام
ور خود یقین کنم که بلاشک شوم تلف
گفتا نعوذبالله از این رای منحرف
کو شد وجوب حفظ بدن را مِنالحرف
سقف و ستون زد آنکه بدین از صلات و صوم
خود گفت روزه را گه امراض نه بِرَف
من چون که دیدمش ید بیضاست در علاج
گفتم به خادمک که شراب آر و لاتخف
او جست و رقص کرد و می آورد و جای نقل
بخشید بوسهای که ز شکّر برد شرف
یک اربعین مدام زدم جام تا که باز
دوش از هلال عید رسید آیت شعف
تجدید عهد من بر حیق عتیق شد
تا خواجه را ز در مدایح برم تحف
آن خواجه که داده قضا خط بندگیاش
بل از قدر بود به سجلّش قد اعترف
تیری که از کمان خیالش کمانه کرد
تا پر فرو نشیند از اقبال بر هدف
ای از تو فخر لشکر ایران چنان که بود
جیش قریش مفتخر از شحنة النّجف
تخت تو را دو صد چو نهم چرخ در پناه
چتر ترا هزار چو خورشید در کنف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساسات و تجربیات شاعر در ماه رمضان و روزهداری است. شاعر به تقابل میان روزه و مینوشی در این ماه میپردازد. او از حال بد خود در روزه و نیاز به دارو سخن میگوید و در عین حال میگوید که نمیخواهد شراب بنوشد، به ویژه در ماه رمضان. شاعر با طنز به تضاد زندگی خود و فشارهای اجتماعی اشاره میکند. در نهایت، او به شادی عید فطر و تجدید عهد با خداوند اشاره میکند و از مقام و منزلت خود و دیگران در این بستر صحبت میکند. کل شعر حاکی از کشمکشهای فردی و اجتماعی در زمینهی مذهب و زندگی روزمره است.
هوش مصنوعی: تیغ هلال مانند چنتا روشنایی که از چهرهی ماه در شبهای رمضان میتابد، بر شانههای روزهای شوال نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی بازی با تضادها پرداخته است. او میگوید که با وجود نوشیدن باده، زیباییها و لذتهای زندگی (شاهد)، همچنان دلمشغولیهای شخص زاهد (مردی که به طور افراطی به زهد و دوری از دنیا پرداخته) به چنگ آمده و او را به تنگنا انداخته است. در واقع، زیبایی و لذت زندگی از یک سو و سختکوشی و خودداری از دنیای مادی از سوی دیگر، در تضاد و تقابل قرار دارند.
هوش مصنوعی: تا کی باید مانند یک پرنده سیاه در گلدستههای شهر، سرگردان باشیم و به خاطر گناهان گذشتگان خود، از همدیگر عذرخواهی کنیم؟
هوش مصنوعی: امسال در آخر ماه رمضان، روزهای تلخی را تجربه کردم که روزهداری و پایان ماه هر کدام جزیی از این سختیها بودند.
هوش مصنوعی: ای ماه، از من و ماه رمضان داستانی بشنو تا گوشت به مانند صدف، پر از گوهر شود.
هوش مصنوعی: ده روز پیش از آغاز ماه رمضان، وقتی هلال ماه در آسمان نمایان شده بود، من به خاطر تظاهر به بیمار بودن، لبم را به دو دستم فشردم.
هوش مصنوعی: وقتی خدمتکار حال مرا اینچنین دید، به سرعت به خانه طبیبی رفت و با نهایت محبت من را تحت درمان قرار داد.
هوش مصنوعی: سپس دکتر وقتی نبض من را چک کرد، به دروغ گفت که به خاطر طمع به طلا و نقره، مالی به خطر افتاده است.
هوش مصنوعی: او میگوید که اگر کسی به شکلی افراطی دچار مشکلی شود که ممکن است به مرگ او بینجامد، باید به مدت بیست روز هر روز شادی و خوشگذرانی را با نوشیدن شراب و نواختن موسیقی در خود بگنجاند.
هوش مصنوعی: دل من از شادی و وجد پر شده، اما به خاطر ظاهر فریبنده به کسی گفتم که تو از پشت فلسفه فلاطون بهترین وارث هستی.
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نمیدهم که در روزهای روزهداری شراب بنوشم، حتی اگر مطمئن شوم که این کار مرا به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: گفت: پناه بر خدا، از این نظر نادرست که به ما میگوید باید بقاء بدن را از حرف نجات دهیم.
هوش مصنوعی: آنکه با نماز و روزهاش سقف و بنیانی بنا کرد، حالا میگوید روزه را باید در مواقعی که بیمار هستیم، رها کرد.
هوش مصنوعی: وقتی او را دیدم، به یاد معجزهی حضرت موسی افتادم و به خدمتکارم گفتم شراب بیاورد و نترس.
هوش مصنوعی: او به شادی و رقص پرداخت و با شراب خود را مهمان کرد و بوسهای را بخشید که از شیرینی مایهی افتخار است.
هوش مصنوعی: به مدت چهار شب پیدرپی، شراب نوشیدم تا اینکه شب گذشته نشانهی خوشحالی عید به من رسید.
هوش مصنوعی: من دوباره با گذشتهام عهد بستم تا بتوانم هدایا و تحسینها را از دربار خواجه دریافت کنم.
هوش مصنوعی: آن حضرتی که سرنوشتش را در بندگی میسپارد، به خاطر ارزشی که دارد، در دفترش به عظمتش شهادت داده شده است.
هوش مصنوعی: تیر احساسات و خیالاتی که در ذهنت پرواز میکند، زمانی به هدف میرسد که با لطف و شانس همراه شود.
هوش مصنوعی: ای کسی که برای لشکر ایران مایه فخر میشوی، مانند اینکه جیش قریش به شجاعت نجف مایه افتخار باشد.
هوش مصنوعی: تختی که تو بر آن نشستهای، از دو صد چرخ که به دور میچرخند، محافظت میشود. چتر حمایتی برای توست و مانند هزار خورشید در آغوش و سایهات قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی همی گذشتم جُزوی غزل به کف
دیدم یکی غزالِ خرامان میان صف
با همرهان خویش به نخّاس خانه رفت
نخاس باز کرد یکایک در غُرَف
شاعر میان شارع و طرفه به غرفه بر
[...]
ای اوج چرخ قصر معالیت را شرف
اسلام و دین گرفته به تو نصرت و شرف
بر خاتم شرف نسب پاک تو نگین
واندر جهان ز خاتم پیغمبران خلف
نام تو نعت صورت و فعل تو آمدست
[...]
کرد از جهان رحیل جهانی همه شرف
ای مملکت علی الله و ای فلک لاسلف
چون اسب رقعه دو سپهر پیاده رو
فرزین ملک را بر بود از میان صف
اختر فشان ز دیده سحابی بمن رسید
[...]
افکند بحر عشق صدف چون به هر طرف
گوهرشناس بهر گهر نشکند صدف
ای ناوک بلای ترا سینه ها هدف
در یتیم عشق ترا جان ما صدف
در راه اشتیاق تو ای کعبه مراد
هر دم هزار قافله دل شده تلف
عالم پر از تجلی حسن و تو وانگهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.