عید آمد و ما را ز غم روزه رها کرد
این مرحمت از عید نیاید که خدا کرد
زین عید به هرجا که عزا بود طرب شد
گر روزه به هرجا که طرب بود عزا کرد
از روزه بتر موذن گلدستهٔ جامع
کو خویش به بلبل مثل از حسن صدا کرد
گه شد به نشابور و فروخواند به کابل
گه رفت به منصوری و آهنگ نوا کرد
زین قصه که جز غصه نزاید همه بگذر
این روزه ستم که بر دلبر ما کرد
آن ترک که بر جانب کس روی نیاورد
در صف جماعت به همه خلق قفا کرد
هر ذکر که اندر رمضان باید و شعبان
این را به ادا خواند و مر آن را به قضا کرد
یاقوت لبی را که به از خاتم جم بود
از روزه گرفتن بتر از کاهربا کرد
لیکن ز شب غره چو شد غره دگر بار
بنیاد صفا ترک جفا درک وفا کرد
آن ترک که بر هستی ما دست برافشاند
بازآمد و از مستی خود فتنه به پا کرد
باری سخن از روزهخوران ماند عبث ماند
کاین طایفه را فعل بد اولی به هجا کرد
هر مسجدی از روزهخور آنقدر کدر بود
کز نسبت او کعبه ز خود سلب صفا کرد
این گفت به طعنه که مرا جوع بقا برد
آن گفت به تسخر که مرا روزه فنا کرد
این بدره بدان شاهد بشکسته کله داد
آن خدعه بدین زاهد نابسته قبا کرد
این زد به سحر نی که حکیمیم چنین گفت
آن خورد به شب می که طبیبیم دوا کرد
مردود طوایف من بدنام برندی
کافلاکم از این جمله جدا دید سوا کرد
نه شیخ دهد پندم و نه شوخ نهد بند
گویند که بایست حذر از شعرا کرد
زین مرحله دورند که شد با همه نزدیک
هرکس به شهنشاه دعا گفت و ثنا کرد
همپایهٔ خلد است هر آن ملک که آراست
همسایهٔ چرخ است هر آن دژ که بنا کرد
هر جا که جهان بیخ ستم داشت ز جا کند
یعنی به جهان آنچه که او کرد بهجا کرد
گرد ره او را فلکش سرمهٔ خور ساخت
خاک در او را ملکش قبلهنما کرد
هم منت تیغش به گه رزم قدر برد
هم خدمت کلکش به گه بزم قضا کرد
گفتی دم عیسی و کف موسویاش بود
با هر که سخن گفت و به هرجا که سخا کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میزان فلک قسم شب و روز جدا کرد
از روز نوا بستد و شب را به نوا کرد
بر سخت به انصاف همین را و همان را
چون هر دو به تقویم رسیدند رها کرد
نی بی سبب آمد به میان اندر میزان
[...]
تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد
بلبل به سر گلبن و بر شاخ ندا کرد
بی برگ نوایی نزد از طبع به یک شاخ
چون برگ پدید آمد پس رای نوا کرد
شاخی که ز سردی و ز خشکی شده بد پیر
[...]
تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد
بیچاره دلم را هدف تیر بلا کرد
در خواب نبیند رخ آرام دگر بار
هر دل که طمع در طلب وصل شما کرد
چون نیست دلم را ز غمت روی رهایی
[...]
یارم به وفا وعده بسی داد و جفا کرد
هر وعده که آنم به جفا داد، وفا کرد
مهر تو بر آیینه دل پرتوی انداخت
ماننده ماه نوم انگشت نما کرد
هر جور که دیدم ز جهان، جمله جفا بود
[...]
بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد
هم درد تو خوشتر که علاج دل ما کرد
عشاق قلندر صفت از عشق نمیرند
آنکس که بمیرد همه گویند خطا کرد
با پیر من از عشق بکی گفت بپرهیز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.