خط دمید از لب نوشین تو شیرین دهنا
خضر خواند انبته الله نباتا حسنا
خامه صنع ثنای تو رقم کرد به حسن
برگل از سبزه نوخیز زهی حسن ثنا
درازل سر دهانت ز ملک خواست حکیم
نعره برداشت که سبحانک لا علم لنا
سست بنیاد بود وعده وصل از تو بسی
کی توان خانه امید برآن کرد بنا
عمرها پیش تو در ظل عنایت بودم
داغ هجر تو بدل کرد عنایت به عنا
از قفس چند زند لاف تکلم طوطی
یک نفس لعل شکرریز تو گو در سخن آ
مرد کو دست به زربخشی رندان نگشاد
به بود بسته کف او چو عروسان به حنا
گربه خروار بریشم نبود تاری چند
بس بود بر خرک عود ز اسباب غنا
می پرستان همه از صاف بقا در طربند
کام جامی چه بود جرعه ای از جام فنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا
باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا
آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود
میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا
بوستان گویی بتخانهٔ فرخار شدهست
[...]
ای شده خرمن امید تو بر باد فنا
چونی از وحشت تنهائی این تیره فنا
مستمندان بلا را ز تو شد حادثه نو
دردمندان عنا را ز تو شد تازه عنا
سخت غبنی ست نگاری چو تو در خاک لحد
[...]
نه چوبالای توسروی بود اندر چمنا
نه کشدفاخته اندر چمن افغان چومنا
به سراغ قدچون سرو توگر نیست زچیست
فاخته اینهمه کوکو زند اندر چمنا
غنچه لعل تو را دیده همانا که زند
[...]
رفت زین حادثۀ هائله بر باد فنا
رونق بزم «دنا»
حادثات فلکی چون نه به دست من و توست
رنجه از غم چه کنی جان و تن خویشتنا؟
مردم دانا اندوه نخورد بهر دوکار
آنچه خواهد شدنا و آنچه نخواهد شدنا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.