شمارهٔ ۴۵۱
تویی آن آفتاب عالم آرای
که داری در دل هر ذره ای جای
جمالت را عماری در عمارت
نمی گنجد سوی ویران ما آی
مپوش از ما به ما نور رخ خویش
به گل خورشید تابان را میندای
میان ما و تو ماییم پرده
کرم کن وز میان این پرده بگشای
خرد زنگ است بر آیینه عشق
بده می ساقیا وین زنگ بزدای
چو جانان جان جان توست جامی
جهان در جست و جوی او مپیمای
بزن در دامن آن جان جان دست
منه دیگر برون از خویشتن پای
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...