ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز دنباله
کنون افتد به جان خون دلم پرکاله پرکاله
چه خیزد بی تو از گشت چمن چون ساقی دورم
دهد در بزم گل خون جگر از ساغر لاله
به هر باغی که سوزم بی تو از ژاله چه باک آنجا
که چون باران گدازد زآه گرمم در هوا ژاله
چو جان جا در دلم داری هم آنجا گوش کن جانا
که من از ضعف نتوانم که از دل برکشم ناله
لبت را نسیم جانی وام دادم تا پس از مردن
بیا جانا که از هجران رسید آن وام را حاله
حوالت کن به من چون در مزاجت گرمی آرد می
که داغ تب به جانم به که بر لبهات تبخاله
به خوبان روی کن جامی که درس عشق به داند
جوان چارده ساله ز پیر چارصد ساله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد هجران میپردازد. شاعر از عشق و دلتنگی خود میگوید و به چشمان معشوق اشاره دارد که مانند باران، اشکهایش ریخته و او را به حالت غمانگیزی دچار کرده است. او به دوری و تنهاییاش در باغی میپردازد که بیمعشوقش دیگر زیبایی ندارد. شاعر از جان و دلش سخن میگوید و میخواهد تا معشوق به او گوش دهد و از احوالش باخبر شود. او به یاد معشوق افتاده و میخواهد که این عشق و دلتنگی را به او بگوید. در نهایت، شاعر به تفاوت عشق در سنین مختلف اشاره کرده و میگوید که عشق واقعی فراتر از سن و سال است.
هوش مصنوعی: از چشمانم به اندازهای اشک ریخته که حالا خون دلم به جانم رسیده است و مانند یک باران غم، بر من میبارد.
هوش مصنوعی: بدون تو چمن به چه درد میخورد، وقتی که ساقی در بزم گل مرا دور میکند و از ساغر لاله خون جگر مینوشم؟
هوش مصنوعی: هرجا که بروم و دلتنگیام را با سوز دل تجربه کنم، نگران باران و ریزش اشکهایم نیستم. زیرا در جایی که دلتنگی و آههای گرم من مانند باران به زمین میریزد، آنجا دیگر برایم اهمیت چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دلم جا داری، گوش کن که من از شدت ضعف، نمیتوانم نالهام را از دل بیرون بکشم.
هوش مصنوعی: با نسیم جانی، بوسهای از لبت به یاد تو گذاشتم تا وقتی که بعد از مرگم، به من برگردی. زیرا از دوری تو، آن یادگار به من رسیده است.
هوش مصنوعی: من میخواهم تو را به من بسپاری، چون اگر در وجودت حرارتی باشد، بهتر است که گرمای تب به جانم بیفتد تا این که بر لبهای تو حبابی از گرما شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: به انسانهای خوب و زرنگ مراجعه کن و از آنها یاد بگیر، چون جوان چهارده ساله میتواند درس عشق را بهتر از پیر چهارصد ساله بدانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
زمانی برق پر خنده، زمانی رعد پر ناله
چنان مادر ابر سوک عروس سیزده ساله
و گشته زین پرند سبز شاخ بید بنساله
چنان چون اشک مهجوران نشسته ژاله بر لاله
من ار چه هر شب از شبهای هجرش می کنم ناله
ز آه من مبادا بر لبش آزار تبخاله
مرا از ناله خود صد خراش است و یکی راحت
که می بشناسد آن سلطان سگان خویش را ناله
گذشت از حد درازی شبم ترسم که ناگاهان
[...]
بود مه روی آن زیبا جوان چارده ساله
ولی ماهی که دارد گرد خویش از مشکتر هاله
خدا را رحمی از جور و جفایت چند روز و شب
زنم فریاد و گریم خون کشم آه و کنم ناله
چو ماه چارده دارم نگاری چاردهساله
که رخسارش بود ماه و خطش بر گرد مه هاله
درین گلشن زیاد از ساغر حسن تو بود آن می
که ساقی ریخت در جام گل و پیمانه لاله
نباشم چون خموش از جور او با این دل مسکین
[...]
چو ماه چارده دارم نگاری چاردهساله
دمیده بر عذارش خط چو بر گرد قمر هاله
عرق بنشسته بر روی تو یا بر برگ گل شبنم
حباب است این به روی جام می یا بر سمن ژاله
به کلگشت چمن بخرام و در طرف گلستان بین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.