ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لاله
به روی دشت قدم نه به روی دست پیاله
حواله بود به وقت گلم که رخ بنمایی
اگر چه گل نکشی پرده با خدات حواله
به بزم عشق تو مستغنیم ز ساقی و مطرب
میم ترشح دیده ست و نی ترنم ناله
چو سفله قدر نداند چه امتحان چه کرامت
چو سگ شناخت ندارد چه استخوان چه نواله
چه باک صاحب دل را ز گفت و گوی فسرده
چه بیم جام فلک را ز سنگ ریزی ژاله
رموز عشق به کلک و ورق چگونه نویسم
که قاصر است ز هر حرف آن هزار رساله
به عشق بهره جامی ز دوستان گرامی
ملامت همه روزه ست و طعنه همه ساله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.