بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بنگرم
چون بگذرد خیزم نشان بر خاک ازان پا بنگرم
زانجا که روزی دیدمش باشم گریزان چون کنم
بی او نباشد طاقتم کانجا روم جا بنگرم
از دیدن او چون مرا مانع شود دیوار و در
گریان ز شهر آیم برون گلهای صحرا بنگرم
خواهم به طوفان بلا عالم تهی از دیگران
تا گه گهی آن روی را باشد که تنها بنگرم
می میرم از یک دیدنش هان ای رقیب از مرگ من
می خواهی از رخسار او برقع بکش تابنگرم
امروز دیدم روی او مشکل که تا فردا زیم
چندان امان ده ای اجل تا بخش فردا بنگرم
آنچ از غم او می کشم حاشا که از وی چون رهم
بر کوی خوبان بگذرم در روی زیبا بنگرم
با آه خود دارم هوس هر شب شدن بر آسمان
تا بی لب جانبخش او حال مسیحا بنگرم
جامی نبینم حاصلی در کوی او عشاق را
جز آب چشم و دود دل چون زیر و بالا بنگرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا بنگرم
جایی که روزی دیده ام رو آرم آنجا بنگرم
گه گریه پوشد چشم و گه بیخود شوم، چون در رسد
ممکن نگردد هیچ گه کان روی زیبا بنگرم
آتش بتر گیرد به دل، هر چند بر یاد رخش
[...]
چون عکس روی مغبچه خواهم تماشا بنگرم
آیم درون دیر در مرآت صهبا بنگرم
زانسان درون چشم و دل جا کرده آن شوخ چگل
کو رو نماید متصل خواهم چو هر جا بنگرم
ابرو و رخسار تو وه در چشم دل ناکرده ره
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.